گنجور

 
عبید زاکانی

بیش از این بد عهد و پیمانی مکن

با سبکروحان گران جانی مکن

زلف کافر کیش را برهم مزن

قصد بنیاد مسلمانی مکن

غمزه را گو خون مشتاقان مریز

ملک از آن تست ویرانی مکن

با ضعیفان هرچه در گنجد مگو

با اسیران هرچه بتوانی مکن

بیش از این جور و جفا و سرکشی

حال مسکینان چو میدانی مکن

گر کنی با دیگران جور و جفا

با عبیدالله زاکانی مکن

از وصالت چون ببوسی قانعست

بوسه پیشش آر و پیشانی مکن

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode