گنجور

 
ناصرخسرو

نشنوده‌ای که دید یکی زیرک

زردآلوی فگنده به کو اندر

چو یافتش مزه ترش و ناخوش

وان مغز تلخ باز بدو اندر

گفتا که «هر چه بود به دلت اندر

رنگت همی نمود به رو اندر»

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode