ز آفتاب سعادت مرا شراباتست
که ذرههای تنم حلقه خراباتست
صلای چهره خورشید ما که فردوسست
صلای سایه زلفین او که جناتست
به آسمان و زمین لطف ایتیا فرمود
که آسمان و زمین مست آن مراعاتست
ز هست و نیست برونست تختگاه ملک
هزار ساله از آن سوی نفی و اثباتست
هزار در ز صفا اندرون دل بازست
شتاب کن که ز تأخیرها بس آفاتست
حیاتهای حیات آفرین بود آن جا
از آنک شاه حقایق نه شاه شهماتست
ز نردبان درون هر نفس به معراجند
پیالههای پر از خون نگر که آیاتست
در آن هوا که خداوند شمس تبریزیست
نه لاف چرخه چرخست و نی سماواتست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.