گنجور

 
مولانا

ایا ساقی توی قاضی حاجات

شرابی ده که آرد در مراعات

چنان گشتم ز مستی و خرابی

که نشناسم اشارات از عبارات

پدر بر خم خمرم وقف کردست

سبیلم کرد مادر بر خرابات

دو گوشم بست یزدان تا رهیدم

ز حال دی و فردا و خرافات

دگرگون است کوی اهل تمییز

که آن جا رسم طاعاتست و زلات

در این کو کدخدا شاهی است باقی

فرو روبیده این کو را ز آفات

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode