شیردلا صد هزار شیردلی کردهای
در کرم از آفتاب نیز سبق بردهای
چشم ببند و بکن بار دگر رحمتی
بشکن سوگند را گر به خدا خوردهای
بنگر کاین دشمنان دستزنان گشتهاند
چونک در این خشم و جنگ پایِ خود افشردهای
میل تو با کیست جان!؟ تا بشوم خاک او
چاکر آن کس شوم کش به کس اشمردهای
ای تن آخر بجنب بر خود و جهدی بکن
جهد مبارک بوَد، از چه تو پژمردهای ؟
خیز برو پیش دوست روی بنه بر زمین
کای صنمِ چون شکر از چه بیازردهای ؟
خواجه جان شمس دین مفخر تبریزیان
این سرم از نخل تست زانک تو پروردهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
تا دل من بردهای قصد جفا کردهای
نی بر من بودهای نی غم من خوردهای
هست به نزدیک خلق جرم من و تو پدید
من رخ تو دیدهام تو دل من بردهای
ای ز من دلشده بیگنهی سر متاب
[...]
گفت مرا آن طبیب رو ترشی خوردهای
گفتم نی گفت نک رنگ ترش کردهای
دل چو سیاهی دهد رنگ گواهی دهد
عکس برون میزند گر چه تو در پردهای
خاک تو گر آب خوش یابد چون روضهایست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.