غزل شمارهٔ ۱۹۴۳
می گزید او آستین را شرمگین در آمدن
بر سر کویی که پوشد جانها حله بدن
آن طرف رندان همه شب جامهها را می کنند
تا ببینی روز روشن ما و من بیما و من
رومیانش جامه دزد و زنگیانش جامه دوز
شاد باش ای جامه دزد و آفرین ای جامه کن
سرفرازی کار شمع و سرسپاری کار او
شرط باشد هر دو کارش هر کی شد شمع لگن
در سپردن هر کی زودتر در فروزش بیشتر
سر بنه در زیر پای و دستکی بر هم بزن
چون درآرد ماه رویی دست خود در گردنت
ترک کن سالوس را تو خویش را بر وی فکن
تا بریزی و برویی آن زمان در باغ او
روی گل بر روی گل هم یاسمن بر یاسمن
عاشقان اندرربوده از بتان روبندها
زانک در وحدت نباشد نقشهای مرد و زن
بر سر گور بدن بین روحها رقصان شده
تا بدیده صد هزاران خویشتن بیخویشتن
زلف عنبرسای او گوید به جان لولیان
خیز لولی تا رسن بازی کنیم اینک رسن
مرتضای عشق شمس الدین تبریزی ببین
چون حسینم خون خود در زهر کش همچون حسن
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.
نازبانو نوشته:
، حضرت مولانا شمس را به علی مرتضی (ع) و خودش را به فرزندان گرانقدر ایشان تشبیه زیبایی کرده اند
ناشناس ناشناس نوشته:
ناز بانو،
نمی دانستم
این جامه دزد ، جامه کن که چون ماهرویی می یافت خویش بر وی می افکند و روبند بر می گرفت ، تا بدین پایه گستاخ بوده است.
سپاس از روشنگریتان.
شمس الحق نوشته:
گستاخی ای در کار نه ! دوست عزیز .
شمس الحق نوشته:
یکی دیگر از اشارات مولوی به امام حسن [ع]و امام حسین [ع] و حتی چگونگی شهادت ایشان بیت اول غزلی دیگر است از کلیات شمس تبریزی بشرح زیر :
هرکاتش من دارد او خرقه ز من دارد / زخمی چو حسین استش جامی چو حسن دارد
[زخمی چو حسینستش] به هر دو صورت صحیح است .