گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

قصهٔ طوطی جان زین سان بود

کو کسی کو محرم مرغان بود

کو یکی مرغی ضعیفی بی‌گناه

و اندرون او سلیمان با سپاه

چون به نالد زار بی‌شکر و گله

افتد اندر هفت گردون غلغله

هر دمش صد نامه صد پیک از خدا

یا ربی زو، شصت لبیک از خدا

زلت او به ز طاعت نزد حق

پیش کفرش جمله ایمانها خلَق

هر دمی او را یکی معراج خاص

بر سر تاجش نهد صد تاج خاص

صورتش بر خاک و جان بر لامکان

لامکانی فوق وهم سالکان

لامکانی نه که در فهم آیدت

هر دمی در وی خیالی زایدت

بل مکان و لامکان در حکم او

همچو در حکم بهشتی چار جو

شرح این کوته کن و رخ زین بتاب

دم مزن والله اعلم بالصواب

باز می‌گردیم ما ای دوستان

سوی مرغ و تاجر و هندوستان

مرد بازرگان پذیرفت این پیام

کو رساند سوی جنس از وی سلام