گنجور

 
مسعود سعد سلمان

جویان وصال تو جدا از جانست

مست غم تو هر چه کند روی آنست

تا هر چه تو را به دوستی پیمانست

بستی و گشادنش فلک نتوانست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode