شمارهٔ ۸۰۸
از در من دوش کان نگار در آمد
شاخ تمنای من به بار در آمد
برگ حیاتم نمانده بود که ناگه
باغ خزان دیده را بهار در آمد
آنچه خرابی گذشت، وه به دهی گوی
مست و خوی آلوده و سوار در آمد
کلبه تاریک یافت روشنی، ای دل
کز در من آفتاب وار در آمد
دیده که بیمار بود در ته پایش
پیشگه پای او به کار در آمد
بر سر عقلم جرعه جامش
سیل به بنیاد اختیار در آمد
مردن خسرو فسوس نیست درین ره
کار زوی سینه در کنار در آمد
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.