زهر تن چشم او جان را بدزدد
زهر دل زلفش ایمان را بدزدد
هزاران عمر باید مزد دزدیدش
چو آن عیار ما جان را بدزدد
بت محمل نشین زان ره که رفته ست
رهی خواهد بیابان را بدزدد
گرم ناوک زند خواهد دل من
که از بس شوق پیکان را بدزدد
خوش آن ساعت که از وی بوسه خواهم
وی آن لبهای خندان را بدزدد
چو دزدانم کشد آن در و گوهر
چو گاه خنده دندان را بدزدد
غمت دزدیده عقلم را که دیده ست
که دزد آید نگهبان را بدزدد
ز شرم مردمان تا چند چشمم
به دیده اشک غلطان را بدزدد
نخسپد کس شب از افغان خسرو
اگر چه در دل افغان را بدزدد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
چو از تن تیر تو جان را بدزدد
ز تیرت سینه پیکان را بدزدد
گریزم در خدا چون بینم آن چشم
مباد آن کافر ایمان را بدزدد
خطت بنهفت لب را در شگفتم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.