گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

نشان آن دهن از من چه پرسی؟

حدیث جانست این، از تن چه پرسی؟

مرا جان بخش بی دستوری چشم

ازان عیار مردافگن چه پرسی؟

ز سوز سینه پر آتش من

چو دانی یک به یک روشن چه پرسی؟

سگان کوی خود را پرس حالم

مرا از خانه و مسکن چه پرسی؟

به رسوایی دریدم جامه صبر

برون شد پایم از دامن چه پرسی؟

مرا گویی، چه کردی آن دل خویش؟

ز خود پرس این خبر، از من چه پرسی؟

ز مستوران چه پرسی درد عشاق؟

غم یوسف ز پیراهن چه پرسی؟

کمال عشق نامردان چه دانند؟

نبرد تهمتن از زن چه پرسی؟

بپرس از شیرمردان، خسرو، این راز

ز رعنایان روبه فن چه پرسی؟

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode