گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

گر در وصل را گشاد دهیم

دیده را مژده مراد دهیم

پا نهادی به خاک و دل دادیم

جان همت هم بر آن نهاد دهیم

دی برفتی و خواستم جان را

که نویدی براوفتاد دهیم

وعده کردی، وفا نفرمودی

ور فراموش گشت، یاد دهیم

صبر را گر عنان به دست آریم

اشک را یک دم ایستاد دهیم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode