گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

برابر لب او انگبین چگونه کنم؟

مقابل رخ او یاسمین چگونه کنم؟

خدای چون سخنت را ز انگبین کرده ست

به پیش تو سخن از انگبین چگونه کنم؟

به زردی دل من زلف تو همی آید

بگو گرفتن او را، کمین چگونه کنم؟

بتا، به دیده نشین، کاندرین هوس مردم

که دیده با چو تویی همنشین چگونه کنم؟

ز گریه دیده سفیدم، بلی به نطع امید

سفید می شودم این چنین، چگونه کنم؟

بر آستین گهر از دیده بر تو می ریزم

پر از چنین گهری آستین چگونه کنم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode