گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گل

عالم بیخودی خوش است خاصه که در هوای گل

نافه گشای بوستان سکه به نام گل زده

خطبه بلبلان همه نیست مگر ثنای گل

تاج مرصع آورد شاخ ز هر شکوفه ای

تحت زمردین زند بخت به زیر پای گل

ابر دو اسبه می رود بهر نظاره چمن

سرو پیاده می شود پیش در سرای گل

حیف بود که ماه و گل خوانمت از سر هوس

ای تو به از هزار مه چند بود بقای گل

مستی ما به بوی تو بهر خدا چه جای می

شادی من به روی تو، بی تو جهان چه جای گل

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode