نهانی چند سوی یار بینم
نهان دارم غم و آزار بینم
ز صد جانب نظر دزدم که یک ره
به دزدی سوی آن عیار بینم
گهی تنهاش خواهم یافت، یارب
که بی اندیشه آن رخسار بینم
چنین هم هیچگه باشد، خدایا؟
که سیر آن روی چون گلنار بینم
همه عمرم در این حسرت به سر شد
که رویش بینم و بسیار بینم
تماشا حیف باشد بی رخ دوست
که جانان نبود و گلزار بینم
به روی گل توان دیدن چمن را
چو گل نبود چه بینم، خار بینم؟
رو، ای رضوان، تو دانی و بهشتت
مرا بگذار تا دیدار بینم
ز غم شب می نخسپم، باشد آن روز
که بخت خویش را بیدار بینم
فرو گویم به چشمت قصه خویش
اگر آن مست را هشیار بینم
چنین کافتاد خسرو در ره عشق
ره بیرون شدن دشوار بینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
علاجی کن که یک دیدار بینم
کزین پس صبر را دشوار بینم
خداوند آگهی کایم به خدمت
از آن آیم که آن دیدار بینم
نه زان آیم که هم چون حلقه ی در
نشینم بر در و دیوار بینم
درین مجلس که صاحب مجلش را
[...]
ترا تاکی غریب وزار بینم
بچشمت روز روشن تار بینم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.