گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

رخ آن شوخ پنهانی ببینید

کمال صنع یزدانی ببینید

در آن شکل و در آن چشم و در آن رو

همه عالم به حیرانی ببینید

دلم برد و چو گفتم، کافری کرد

مسلمانان مسلمانی ببینید

دلم برد و چو گفتم، کافری کرد

مسلمانان مسلمانی ببینید

زنخ را تا بپوشیده ست از خط

در آن چه حال زندانی ببینید

من بیچاره را کشته ست خوش خوش

همی خندد پشیمانی ببینید

ببینید آشکارا رویش، آن ماه

دلم را داغ پنهانی ببینید

چه داریدم ز عشق، ای دوستان، باز

رخ آن دشمن جانی ببینید

مرا از ناله وز آه دم سرد

ز دل تا سینه ویرانی ببینید

همی جوید وفا از خوبرویان

دلم را حد نادانی ببینید

رخ خسرو غبار آلوده می دید

بر آن در نقش پیشانی بینید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode