گنجور

 
خیام

رباعی ۵۷: از تن چو برفت جان پاک من و تو،

رباعی ۵۸: * هر ذره که بر روی زمینی بوده‌است،

رباعی ۵۹: ای پیر خردمند پگه‌تر برخیز،

رباعی ۶۰: بنگر ز صبا دامن گل چاک شده،

رباعی ۶۱: ابر آمد و زار بر سر سبزه گریست،

رباعی ۶۲: چون ابر به نوروز رخ لاله بشست،

رباعی ۶۳: هر سبزه که بر کنار جویی رسته‌است،

رباعی ۶۴: می خور که فلک بهر هلاک من و تو،

رباعی ۶۵: دیدم به سر عمارتی مردی فرد،

رباعی ۶۶: بردار پیاله و سبو ای دل‌جو،

رباعی ۶۷: بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی،

رباعی ۶۸: زان کوزه می که نیست در وی ضرری،

رباعی ۶۹: * بر کوزه‌گری پریر کردم گذری،

رباعی ۷۰: * هان کوزه‌گرا بپای اگر هشیاری،

رباعی ۷۱: در کارگه کوزه‌گری کردم رای،

رباعی ۷۲: این کوزه چو من عاشق زاری بوده‌است،

رباعی ۷۳: در کارگه کوزه‌گری بودم دوش،

 
sunny dark_mode