گنجور

 
خواجوی کرمانی

عاقلان کی دل بدست زلف دلداران دهند

نقره داران چون نشان زر بطرّاران دهند

مگذر از یاران که در هنگام کار افتادگی

واجب آن باشد که یاران یاری یاران دهند

گر بدردی باز ماندی دل ز درمان برمگیر

ساقیان اول قدح دُردی بخمّاران دهند

خون دل می خور که هم روزی رسانندت بکام

پادشاهان روز کین خلعت بخونخواران دهند

وقت را فرصت شمر زیرا که هنگام صبوح

مست چون در خواب باشد می بهشیاران دهند

گر درین معنی درستی درد را درمان شمر

مشفقان از بیم جان دارو و بیماران دهند

خیز و خواجو را چو کار از دست شد کاری بر آر

روز محنت کار داران دل ببیکاران دهند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode