گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خاقانی

چه شد که بادیه بربود رنگ خاقانی

که صبح فام شد از راه و شام‌گون آمد

در آفتاب نبینی که شد اسیر کسوف

چو تیغ زنگ زده در میان خون آمد

میار طعنه در آن کش سموم بادیه سوخت

که آن سفر ز عذاب سقر فزون آمد

مکن به لون سیه دیگ را شکسته، ببین

که از دهان کدام اژدها برون آمد