گنجور

 
۱

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۰ - در ستایش شاه بودلف گوید

 

... که زیباست مر خسروی گاه را

شه ارمن و پشت ایرانیان

مه تازیان تاج شیبانیان ...

اسدی توسی
 
۲

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

... به روم و به هندوستان و به چین

به ایران و هر هفت کشور زمین

که با رأی ما هر که دل کرد راست ...

... بدید از در باغ دیدار جم

جوانی به آیین ایرانیان

گشاده کش و تنگ بسته میان ...

اسدی توسی
 
۳

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۸ - آمدن ضحاک به مهمانی اثرط و دیدن گرشاسب را

 

... به دشت آر گرشاسب را با سپاه

که تا زین دلیران ایران هنر

ببیند چو گردند با یکدگر ...

اسدی توسی
 
۴

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۹ - هنرها نمودن گرشاسب پیش ضحاک

 

... گر این کار گردد به دست تو راست

در ایران جهان پهلوانی تراست

پراکنده گشتند هر کس که بود ...

اسدی توسی
 
۵

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۶ - رفتن گرشاسب به نزد ضحاک

 

... به خروار دینار و در و گهر

سراسر به گرشاسب و ایرانیان

ببخشید و آنکس که ارزانیان ...

... همیدون برون شد سپهدار گرد

طلایه به پیش اندر ایرانیان

بنه از بس و لشکر اندر میان ...

اسدی توسی
 
۶

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۸ - نامه فرستادن گرشاسب به نزد بهو

 

... ز گرشاسب گرد جهان پهلوان

سپهدار ایران و پشت گوان

به نزدیک آنکش خرد نیست بهر ...

... برم زی سرندیب بی تن سرت

همی لشکرانگیز از ایران کنی

به روبه همی جنگ شیران کنی ...

اسدی توسی
 
۷

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو

 

... همه شاخش الماس و بر سندروس

دلیران ایران برون تاختند

جدا هر یکی جنگ برخاستند ...

... چنین گفت کامروز بد باد و گرد

از ایرانیان کس نشد چیر دست

که بر ما ز پیلان ما بد شکست ...

... دوصد جوشن ناگشاده گره

به ایرانیان هر که بودند نیز

بسی داد دینار و دیبا و چیز ...

اسدی توسی
 
۸

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو

 

... ز هندوستان خون به جیحون رسید

هر ایرانیی در کمند و کمین

کشیدی همی هندوی بر زمین ...

... همی دیو گیرند هر یک به مار

چو پیکار ایرانیان شد درشت

یل پهلوان اندر آمد به پشت ...

... ز ضحاک جز جادوی پیشه چیست

همین رزم ایرانیان جادویست

ز سر گرد کین شان برآید پاک ...

... سبک باره با باد انباز کرد

به ایرانیان آمد آواز کرد

که این زاولی پیشروتان کجاست ...

... بیامد بهو دید هر سو شکست

کز ایران سپه خیمها گشته پست

چنین گفت کاین رستخیز از کجاست ...

... گهش دست بوسید و گه چشم و روی

به خوان یکسر ایرانیان را نشاند

بر ایشان بسی زر و گوهر فشاند

همی گفت در کوشش و دار و برد

جز ایرانیان را نزیبد نبرد

باستاد و مر پهلوان را نشاخت ...

... پر از در و گوهر سه جام بلور

همیدون به ایرانیان هر کسی

ببخشید دینار و گوهر بسی ...

اسدی توسی
 
۹

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۱ - پیغام بهو به نزدیک گرشاسب

 

... ببخشم به تو گنج و هم افسرش

از آن پس سپه سوی ایران برم

به کین تاختن های شیران برم ...

اسدی توسی
 
۱۰

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۳ - رزم سوم گرشاسب با خسرو هندوان

 

... کنون آن گه آرم ز زین باز پای

کز ایرانیان کس نماند به جای

زره پوش و بر گستوان دار گرد ...

... نهاده چو گرگ از کمین بر بره

از ایرانیان بر دل نامدار

نبد غم که بد جای جنگ استوار ...

... شدی چون زنان شرم بنداختی

از ایران یکی شوی نو ساختی

کنون در پس پرده با بوی و رنگ ...

... همی خواند مهراج را نو عروس

خدنگ افکن ایرانیی در زمان

خدنگی نهاد از کمین در کمان ...

... به زخمی بیفکند هر چار پست

ز مهراج و لشکرش و ایران گروه

خروشی برآمد که خور شد ستوه ...

... دلیری چنان کشته شد بر گزاف

از ایرانیان گریه برخاست پاک

دویدند و برداشتندش ز خاک ...

... دو دستی همی زد چپ و راست تیغ

دلیران ایران و زاول به هم

بکردند حمله چو شیر دژم ...

اسدی توسی
 
۱۱

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۴ - رزم چهارم گرشاسب با هندوان

 

... وز اینروی مهراج بر تیغ کوه

به دیدار ایرانیان با گروه

زده پیل پیکر درفش از برش ...

... ز بس کشته هندو چو چرخشت می

همان ده سر گرد از ایران سپاه

گرفتند هر سو یکی رزمگاه ...

اسدی توسی
 
۱۲

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۶ - پاسخ دادن بهو مهراج را

 

... نهادند سرها گروها گروه

دلیران ایران هر آنکس که بود

پی گردشان برگرفتند زود ...

... سپهبد بهین بر گزید از میان

ببخشید دیگر بر ایرانیان

همانجا یکی هفته دل شادکام ...

... به مهراج دادند و مهراج شاه

به گرشاسب بخشید و ایران سپاه

همان گه غریوی ز لشکر بخاست ...

اسدی توسی
 
۱۳

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۷ - رفتن گرشاسب به زمین سرندیب

 

... بسی کشتی آورد هر سو فراز

به ایرانیان داد کشتی چو شست

دگر کشتی او با سپه بر نشست ...

اسدی توسی
 
۱۴

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۸ - خبر یافتن پسر بهو از کار پدر

 

... سبک بست گرشاسب کین را میان

همان شست کشتی از ایرانیان

همه خنجر و نیزه برداشتند ...

... نهادند سر زی سرندیب زود

گرفتند سی کشتی ایران سپاه

بکشتند هر کس که بد کینه خواه ...

اسدی توسی
 
۱۵

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۹ - برگشتن پسر بهو به زنگبار

 

... نهان کرده ها بر کشید از مغاک

به گرشاسب و ایرانیان داد پاک

اسدی توسی
 
۱۶

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۹ - صفت جزیره دیگر

 

... هم از میوه هایی که خیزد خزان

کز ایرانیان کس نبد دیده آن

یکی بیشه دیدند گند آب و نی ...

... گواهی دهم کاین شگفتی درست

هم از فر ایران شه و بخت تست

یکی چشمه دیدند نزدیک اوی ...

اسدی توسی
 
۱۷

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۰ - آمدن گرشاسب به جزیره هرنج

 

... همیدون طرایف ز هر گونه چیز

دگر داد چندان به ایرانیان

که گفتن به صد سال نتوانی آن ...

اسدی توسی
 
۱۸

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۹ - صفت جریزه دیو مردمان

 

... کشان رای چندان به آهن چراست

چو کشتی مهراج و ایران گروه

بدیدندی از تیغ آن برز کوه ...

اسدی توسی
 
۱۹

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۱ - شگفتی جزیره ای که استرنگ داشت

 

... از آن گاومیشان همه دشت و غار

فکندند ایرانیان بی شمار

بجز هندوان هر که خورد از سپاه ...

اسدی توسی
 
۲۰

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶۴ - شگفتی جزیره قالون و جنگ گرشاسب با سگسار

 

... که دریا همه خون شد دشت گرد

هر ایرانیی تاختند از کمین

فکندند از ایشان یکی بر زمین ...

... تف خنجرش پشت ماهی بسوخت

از ایرانیان کس نبد دیده چیر

چنان دیو چهران گرد دلیر ...

... برینگونه کردند رزمی درشت

از ایرانیان چند خوردند و کشت

سبک داد فرمان سپهبد که جنگ ...

اسدی توسی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode