ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - گناه آدم و حوا
... آن یکی جفتک زند وین نعره وآن آواکند
گه ملک هوشنگ از مامک رباید خوردنی
گاه مامک با ملک دخت از حسد دعواکند ...
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۰ - خانواده
... هر پنج بزاده از یکی مادر
هوشنگی و مامی و ملک دختی
چارم پروانه مهرداد آخر ...
... نه چون دو پسر که مرد و یک دختر
هوشنگ به هشت سالگی باشد
بالنده و خوب روی و خوش مخبر ...
... شاداب چو شاخ های سیسنبر
هوشنگ به درس هوشش افزونست
وز هوش بود نشاطش افزون تر ...
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۶ - رزمنامه
... کشوری جای مه آبادی و شاهان مدی
مهترانی چو کیا مرز و چو آذر هوشنگ
آنکه جمشیدش برکرد زکیوان دیهیم ...
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۴ - هرج و مرج
... بود چو باغ ارم شکفته و خرم
دیده شکوه سیامک و فر هوشنگ
شوکت طهمورث و شهنشهی جم ...
ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۰ - شکایت
... شکرکه آمد دلم ازکین عری
دارم فرزندی هوشنگ نام
شکرا لله ز معایب بری
وز پس هوشنگ چهار دگر
مامی و مهری ملکی و پری ...
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۶ - تنبلی عاقبتش حمالی است
دو نفر بچه مقبول قشنگ
نام این سنجر و آن یک هوشنگ
هر دو هم بازی و هم قد بودند ...
... قلم و کاغذ خود گم می کرد
بود هوشنگ به عکس سنجر
پسری ساعی و باعقل و هنر ...
... مشق خط کرده و می کرد حساب
پدرش کوشش هوشنگ چو دید
از پی تربیتش رنج کشید ...
... پدر و مادرش از وی خرسند
زن گرفتند برای هوشنگ
از یکی طایفه با فرهنگ ...
... خوشگل و باشرف و پاک و عفیف
دید هوشنگ و پسندید او را
از همه طایفه بگزید او را ...
... روز اسباب کشی چون برسید
گفت هوشنگ که حمال آرید
بود حمالی تریاکی و خوار
عاجز و مضطر و بیکاره و زار
گفت هوشنگ که ای بیچاره
از چه هستی تو چنین بیکاره ...
... عاقبت مفلس و اینکاره شدم
کرد هوشنگ چو بسیار نظر
دید او هست مثال سنجر
گفت هوشنگ تو سنجر هستی
گفت آری ز کجا دانستی ...
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۴ - ساقینامه
... نمانده است جز باد در دست ما
کجا رفت هوشنگ و کو زردهشت
کجا رفت جمشید فرخ سرشت ...
ملکالشعرا بهار » ترکیبات » ناصر الملک
... وین خسان بینند و اصلا شرم نیست
نزکیومرث و نه از هوشنگشان
اندرین صلحی که کردند این گروه ...
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران
... وز سیامک چهر بیداد و ستم مستور بود
هم ز هوشنگش بسی پیرایه و دستور بود
هم ز تهمورس دد و دیو فتن مقهور بود ...