غزل شمارهٔ ۸۶
اگر از آمدنم رنجه نگردد خویت
هر دم از دیده قدم سازم و آیم سویت
گر بدانم که توان بر سر کویت بودن
تا توانم نروم جای دگر از کویت
سر من خاک رهت باد! که شاید روزی
بر سرم سایه کند سرو قد دلجویت
یا مرا زار بکش، یا مرو از پیش نظر
که ز کشتن بترست این که نبینم رویت
میکشم هر نفس از خط و ز زلفت آهی
آه! بنگر که: چها میکشم از هر مویت!
بعد ازین لطف کن و در دل تنگم بنشین
تا نشستن نتواند دگری پهلویت
ای بابروی تو مایل همه کس چون مه عید
از هلالی چه عجب میل خم ابرویت؟
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.