به گل ترانهٔ مرغان بی نوا عبث است
فسون دوستیم با تو بی وفا عبث است
دلم به سینه کنون کز تغافلت خون شد
تسلّیم به نگه های آشنا عبث است
به هرزه، داد به دیوان آسمان نبری
که پیش مدّعیان عرض مدّعا عبث است
چنان که گشته تو را شیوه، پاس بوالهوسان
شکایتم به تو بیگانه آشنا، عبث است
بد از رفاقت نیکان نکو نخواهد شد
سموم را سر همراهی صبا عبث است
زبان تیغ به نرمی نمی شود کوتاه
ملایمت به حریفان بی حیا عبث است
تلاش دولت اکسیر رنگ زرد حزین
نگشته تا مس قلب تو کیمیا عبث است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو نیست قدر وفا طاقت جفا عبث است
ادب به کار نمی آید و حیا عبث است
بهار عمر خزان کردم و ندانستم
که عهد با گل و پیوند با صبا عبث است
کسی به این همه بیگانگی چه چاره کند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.