گنجور

 
هاتف اصفهانی

مهجور تو را شب خیالی که مپرس

رنجور تو را روز ملالی که مپرس

گفتی هاتف چه حال داری بی من

در گوشه‌ای افتاده به حالی که مپرس

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode