گنجور

 
هاتف اصفهانی

گفت فیاض خان والا شان

خنجر آن خدیو نیکو نام

آن بود بحر و بحر بی پایان

این نهنگ و نهنگ خون آشام

باد آن را ز لطف حق دائم

باد این را زیمن بخت مدام

خون بدخواه نامراد خضاب

سینهٔ خصم کج نهاد نیام

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode