گنجور

حاشیه‌ها

پدرام پارسا در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۴:۴۷ در پاسخ به سعيد دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲:

به نظر «هر دو» جهانش درست‌تر هست! «هر که» جهانش کمی بی معناست خصوصاً در مقابل «هر دو» جهان که هم بسیار با معناست و هم بارها سعدی شیرین‌سخن پیش از این آورده‌اند! در جایی دیگر شیخ اجل میفرمایند:

آن کس که دلی دارد آراسته‌ی معنی
گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد

در سبک شناسی هم شیوه شعر گفتن سعدی رو ««سهل ممتنع»» میگویند چون در عین «آسانی» بسیار «سخت» است که کسی بتواند همچون او شعر سراید! برای همین هم بعد از هشتصد سال همچون سخن گفتن امروز ما سهل و روان و خواناست!

بهزاد فرخ زاده در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵۵:

تو ببت پنجم فکر میکنم تا تا صفت گرگ ندری یوسف کنعان نبری درست باشه.

 

امیرحسین شیرخانی در ‫۵ ماه قبل، چهارشنبه ۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۲۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۶:

بیت اول نباید این باشه ؟!

گم شدم در خود چنان کز خویش ناپیدا شدم 

شبنمی بودم ز دریا غرق در دریا شدم

فرهود در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۵۳ در پاسخ به ایوب دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۱۳ - دانش آموختن اسکندر از نقوماجس حکیم‌، پدر ارسطو:

بیا ساقی درست است.

و نظامی اولین شاعری است که این‌گونه سروده است.

 

بابک چندم در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۱۲ در پاسخ به مظفر طاهری دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶ - بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند:

در حقیقت می گوید که عشق بسان اسطرلاب، که رمز گشای چند و چون کار اختران است، اسرار خدا را بر کاشف نهان می کند.

اسرار خدا: حقایق پنهان/پوشیده و سر به مهر خداوند

دیگران هم که ایراد گرفتند:

اصطرلاب هم معرب اسطرلاب است که قدما بسیار آورده اند...

مسعود م در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸۳:

بیت عقل و خرد 

به نظرم منظور  «فهم اکتسابی» هست 

که عقل و اندیشه باید توسط خود فرد پرورش داده بشه 

عبدالرضا ناظمی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۵ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴:

درود  جای آن بود که در موارد هم آهنگ این غزل خواجه حافظ را هم می آوردید : دادگرا فلک تو را جرعه کش پیاله باد ...

عبدالرضا ناظمی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۴ دربارهٔ آذر بیگدلی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در زلزلهٔ کاشان فرماید:

درود    احتمالا در 23 سالگی جناب آذر زلزله رخ داده است . توصیفات شاعر  زلزله بم را بیاد می آورد  هر چند 200 سال گذشته است اما  درد همان درد است و البته آدمیزاد دوباره بر می خیزد

درست قبل از سپیده‌دم ۲۴ آذر ۱۱۵۷ برابر با ۱۵ دسامبر ۱۷۷۸ شهر کاشان توسط زمین‌لرزه‌ای بزرگ آسیب دید. بزرگی این زمین لرزه ۶٫۲ ریشتر برآورد شده‌است. خسارات گسترده‌ای در نواحی اطراف شهر وارد شد و اکثر ساختمان‌ها ویران شدند. وسعت این زمین لرزه بسیار زیاد بود در حدی که تقریبا تمام مناطق تحت پوشش کاشان گرفتار شدند و بیش از ۸٬۰۰۰ نفر کشته شدند. 

رسول لطف الهی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۷ - حکایت ماجرای نحوی و کشتیبان:

تنهاشاعری که لفظ را فدای معنی میکند ملای روم است چون معنی برای رساندن عرفان برایش ارزش بیشتری دارد تا اوزان شعری.

مظفر طاهری در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶ - بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند:

عشق اسطرلاب اسرار خداست.

در آن دوران اسطرلاب پیچیده ترین و تخصصی ترین ابزار زمان خودش بوده است.

مولوی می‌گوید در میان اسرار خلقت خدا عشق شبیه اسطرلاب است و از همه پیچیده‌تر و پر راز و رمز تر است

مهر و ماه در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۴۹ در پاسخ به امیر نصر دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷:

منظور از فرمایش سعدی در «چو سلطان عزت...»

 

موضوع لوس یا خشن

دوست داشتنی یا با جبروت

ناز یا...

و امثال این ها نیست

 

این قیاس، یا این تغییر دادن مرکز توجه، سیری از حقیر به عظیم نیست

 

سیری از کم ارزش به باارزش نیست

 

بلکه انتقال مرکز توجه، از غیر واقعی به واقعی است

محمدرضا زارعیان در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۱۶ در پاسخ به مهدی الهی دربارهٔ ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۲:

ممنونم  از اینکه جواب دادید👌

جهن یزداد در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۴۳ دربارهٔ ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۸۱:

گوش زمان را از پارسی پروری سلجوقیان کر کرده اند با انکه اگر به دیوان شعرای ان دوره بنگریم همه ناله ان سخنوران از بدبختی و بیچارگی است  خداوند سخن کسی چون انوری که ملک الشعرای دربار سنجر بود پیوسته برای بقال و حمامی شعر میسرود تا به او نیم من  جو  و یک بسته هیزم بدهند تا از گرسنگی و سرما نمیرد
حال این سلطان  سنجر ادب دوست  انان است از گوساله های خون ریزی چون طغرل  چه چشم میتوان داشت  نگاهی به دیوان شعرای  پیش از ان بیندازیم
 همه شادی است زمان سلجوقی همه اندوه وغم است

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۵۹ دربارهٔ صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶:

نه بال که برپرّم ، نه یال که بستیزم

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۵۰ در پاسخ به رضا عزیزی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:

خواستم پاسخ بدهم دیدم همان پاسخ را آقای بابک چندم نوشته اند

علیرضا غفاری حافظ در ‫۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۱۶ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱:

من فکر می‌کنم این قصیده ناصرخسرو شباهت زیادی به مضمون سرود لاتین کارمینا بورانا Carmina burana دارد که در آن نیز از بی‌وفایی و بدعهدی بخت سخن می‌گوید. اما تشبیه ناصرخسرو از روزگار به مادر به نظرم بسیار جالب‌تر است.

عاشقِ ادبیاتِ پارسی... در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۴ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۴۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۰:

همانا که سعدی پروردگار ادبیات پر شکوه پارسی‌ست.

محمد رضا در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۴ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۲۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۵:

این بیت:

قضا گفت گیر و قدر گفت ده/  فلک گفت احسنت و مه گفت زه

بمانند یک وصلۀ ناجور در میان این قطعه هست، احتمالاً از ابیات بعداً اضافه شده به شاهنامه باشد.

بهنیا در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۴ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۴ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳:

به نام خدا

امشب  چهار تیرماه 1403 خورشیدی

ساعت حدود ده و نیم شب و منی که در اوج جوانی ناامید و سرخورده هیچ آینده ای برای خود نمی بینم به صورت اتفاقی در اینترنت چشمم به این شعر زیبا خورد .امیدوارم بعدها اگه عمری باقی بود و هنوز از این دیار فانی به سرای باقی نشتابیده بودم وارد این صفحه شدم و دوباره این کامنت رو خوندم نوبت ناکسانی که مسبب وضعیت حال حاضر من و امثال  من هستند گذشته  و رونق زمانشون به سر اومده باشه . بوم محنت بر دولت آشیانشان گذر کرده ، باد خزان نکبت ایام  باغ و بوستانشان را ویران و صدای عوعو سگانشان برای همیشه خاموش شده باشه 

ج اروجی در ‫۵ ماه قبل، دوشنبه ۴ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸:

یکی جانیست در عالم که ننگش آید از صورت
بپوشد صورت انسان ولی انسان من باشد

در طول ادوار مختلف همه‌ی اساتید و مولانا شناسان بزرگ سعی در تفسیر این بیت داشته‌اند. تفسیر حقیر هم بماند به یادگار:

مصرع اول: در این عالم روحی (روح شمس تبریزی) وجود دارد که از چنان فرکانس والایی برخوردار است که تجلی در زمین به صورت انسان برایش ننگ و عار است (از سمسارا یا چرخه‌ی تناسخ یا به قول امروزیا از ماتریکس خارج است)

مصرع دوم: درست است که در صورت انسان تجلی یافته اما این انسان شدن او به خاطر دل من (مولانا) بوده.

۱
۱۶۲
۱۶۳
۱۶۴
۱۶۵
۱۶۶
۵۲۷۱