گنجور

حاشیه‌ها

برگ بی برگی در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۴۶ در پاسخ به قطره … دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶:

گرامی قطره ای که چون به دریا پیوستی دریا شدی سلام، درختِ زندگیتان همواره سبز و ریشهٔ اش در جویِ آبِ زندگی و شعرِ ترِ حافظ باد.

رضا از کرمان در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵ - قصد خیانت کردن عاشق و بانگ بر زدن معشوق بر وی:

همچنین در طلق آن باد ولاد گر ...

سلام 

طلق  =  درد زایمان (با فتحه ط وسکون ل) فرهنگ لغت دهخدا

باد ولاد = بادی که در رحم  زن آبستن هنگام زایمان حادث میشود 

 در طب قدیم  باد (منظور جریان جابجایی هوا نیست)  به عنوان  پایه بسیاری از بیماریها  ودرمان‌ها  در نظر گرفته میشده کما اینکه مثلا حتی امروزه در کرمان ما ، اطبای طب سنتی  وپیران خانواده جهت رفع بعضی امراض خوردن   هل باد  را هنوز تجویز می نمایند که غالباً نافع است  در قدیم عقیده داشتند که در هنگام زایمان در رحم زن حامله بادی جریان می یابد که باعث تسهیل زایمان وکاهش درد زایمان میگردد.

شاد باشی 

 

عباس پذیرش در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:

راجع به بیت ۲ و ۳ نظر بنده اینه که منظور شاعر روح انسانه که قبلا در عالم ذر بوده و طبق خواست و تصمیم خودش وارد این دنیا یعنی دامگه حادثه فرود اومده!

رضا از کرمان در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۳ - پیش آمدن نقیبان و دربانان خلیفه از بهر اکرام اعرابی و پذیرفتن هدیهٔ او را:

دام آدم خوشهٔ گندم شده تا وجودش خوشهٔ مردم شده

آقا کوروش عزیز سلام

در اینجا مقصود مولانا دراین است که این موضوع را  با مثالهایی تفهیم کند که چه بسا آدمیان کاری را با نیتی خاص شروع میکنند  ولی در آخر نتایجی دیگر ودور از انتظار حاصل میشود  در بیت مورد نظر شما به هبوط آدم در پی خوردن از شجره ممنوعه که در آیه ۲۰ سوره  اعراف بدان اشاره شده دارد انجا که آمده:

 "باز نداشت شما را پروردگارتان از این درخت  مباد که  در بهشت دو فرشته شوید و جاودانه مانید وسوگند یاد نکرد که من خیرخواه شمایم "

البته در قرآن از گندم  یا میوهای دیگر به عنوان شجره ممنوعه یاد نشده ولیکن در باور مفسرین اسلامی  از گندم نام برده شده حال  انکه در مسیحیت  مثلا آن را سیب میدانند (وحتی سیب گاز زده لوگوی اپل را بعضی به این موضوع مرتبت میدانند الله اعلم)

 حال معنی بیت :

خوشه گندم گرچه دام آدم شد وباعث هبوط او بر زمین گردید در عوض وجود آدم وحوا همچون خوشه گندمی گردید که نسل آدمیان  مثل دانه‌های گندم از آن پدیدار شد .

 

شاد باشی عزیز

 

بابک چندم در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۲۱ در پاسخ به فرهود دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۶ - اندرز و سوگند دادن مهین‌بانو شیرین را:

درود متقابل

شما درست فرمودی، خودم هم یک جستجو کردم و به نظر میاید که نظامی همواره انجم را برابر اختر به کار گرفته...

اما

۱- به گمان من در بیتی که صحبت از برجیس و ناهید کرده اشاره به قَران (قران سعد) این دو اختر است که نشان از خوش اقبالی است، یعنی که یزکدار لشکرگاه خورشید برجیس و ناهید را به قران/نزدیکی یکدیگر آورد یا به عبارتی زمینه/فضا را مهیا کرد برای خوش اقبالی و سعادت...

تا جایی که در خاطرم است و اگر اشتباه نکنم در نجوم قدیم برجیس/هرمز کدخدا/سرور هر هفت اختر است حتی خورشید، و می بینیم که شاه را خورشید و شیرین را ماه خوانده، پس شک دارم که منظور از برجیس شاه یا تیمش و ناهید شیرین یا تیمش باشد.

۲- بیت بعدی هم عجیب و غریب است! چرا که در مصرع اول "یک" و "را" به نظر اضافه میایند، یعنی " همان شخص کاین ساز کرده" کافی و کارساز است و دیگر نیازی به اضافه گویی نیست...

در مصراع دوم هم در شکل کنونی"همان" اشاره به انجمگری دارد نه به "همان شخص" در مصرع نخست، که اگر بود می باید "همو/ همان هم" یا نظیر آن را میاورد، کمابیش بدین صورت:

"همان شخص کین ساز کرده

همو (همان هم)انجمگری آغاز کرده"

آنگاه پرسش پیش میاید که منظور از همان انجمگری  کدام انجمگریست؟ -> برجیس و ناهید را به قَران آوردن/کشیدن...

آیا این به معنی داوری در این بازی چوگان است؟ من نمیدانم! شاید که تعبیر شما درست است...

اما باز هم عجیب است چرا که در این زمان بازی هنوز شروع نشده و در چهارده بیت بعدی از جست و خیز یاران شیرین و به بارگاه شاه رفتن آنها و شاه شیرین را در سمت راست خود نشاندن و و و گفته تا بازی شروع میشود، کل بازی هم فقط شش بیت به درازا میکشد...

برای قران برجیس و زهره:

"سعادت برگشاد اقبال را دست

قَرانِ مشتری در زهره پیوست"

"ز ثورش زهره وز خرچنگ برجیس

سعادت داده از تثلیث و تسدیس"

کوروش در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵ - قصد خیانت کردن عاشق و بانگ بر زدن معشوق بر وی:

همچنین در طلق آن باد ولاد

 

گر نیاید بانگ درد آید که داد

 

یعنی چه ؟

 

 

علیرضا یونسی در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:

شرح زیبای استاد مهدی نوریان از این غزل گیرا:

پیوند به وبگاه بیرونی

مهسا زر در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:

بنظر من معنای خدا را کمی با خدایا متفاوت است. 

خدا را به معنای برای خاطر خدا، نوعی سوگند است. که البته گاهی بجای خدایا هم می‌نشیند و حافظ از آن بسیار استفاده کرده است. مثل همین شعر بالا که تشخیص اصل واژه را سخت میکند، اما خللی در معنا ایجاد نمی‌کند؛ زمانی خدا را بجای خدایا می‌نشیند که حافظ خدا را قسم می‌دهد به خود خدا و اینگونه به خدایا هم تعبیر می‌شود.

اما در مثال زیر:

«خدا را داد من بستان از او ای شحنه‌ی مجلس

که می با دیگری خورده ست و با ما سر گران دارد»

یعنی بخاطر خدا داد من را از اون بستان، اما در این مثال خطاب قسم شحنه‌ی مجلس است.

رضا از کرمان در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۱۰ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » بِسْمِ الله الرحْمنِ الرَّحِیمْ - رَبِّ تَّمِمْ بِالْخَیْرِ:

خداوندگار [مولانا] فرمود «در ...

سلام بر همراهان گنجور 

    قبل از این مبحث جناب مولانا تفاوت عالمان وابسته حکومتی وعالمان وارسته را بیان نمودند  سپس از حکایت نظر کردن رسول اکرم به اسیران جنگی غزوه بدر  سخن به میان آورده  وبه تفسیر آیه ۷۰ سوره انفال که در همین خصوص نازل گشته پرداخته  وسپس به جهت نصیحت کردن امیر پروانه  به زیرکی وفراست از تفسیر آیه  وارد مسایل سیاسی میگردد ،که ظاهرا در آن مقطع امیر پروانه با ایلخانان مغول در سرکوب مسلمانان شام ومصر همکاری داشته ، علی الظاهر  این موضوع یکی از مباحث مهم سیاسی آن دوره بوده  که امیر پروانه از سوی مولانا مورد  بازخواست ونکوهش قرار گرفته ، معین الدین سلیمان ابن علی مشهور به پروانه از بزرگان حکومت سلجوقیان ومعاصر جناب مولاناست  که دارای مقامات عالی حکومتی در دربار سلجوقیان است البته پروانه ربطی به فامیلی ایشان ندارد بلکه سمتی و منصبی والا در دربار سلاجقه روم بوده که در  عزل ونصبهای حکومتی وتصمیمات مهم لشکری وکشوری صاحب رای ونفوذ کافی بوده وبه عبارتی شاه بی تاج است ولیکن ناگفته نماند که ایشان نسبت به مشایخ زمان خود ارادت داشته وهموست که برای فخرالدین عراقی خانقاهی بنا نمود وبه اهل معرفت علاقه داشت  وجناب مولانا در مکتوبات بجا مانده از ایشان به امیر پروانه مشخص است که در رفع حوایج مردم وشفاعت خواهی ایشان ودفع تظلم از این ارتباط به نفع خلق ونه هرگز برای خود بهره میبرده نمونه آن نقل است که روزی امیر پروانه بدره‌ای زر در کاسه‌ای زرین در زیر دیس پلویی  بر سر سفره به مولانا پیشکش نموده که مورد عتاب واقع گردیده وبه وی فرموده که طعام حرام را در ظرف حرام پیش مردان خدا آورده‌ای ؟ شکر خدا که ما را از این کاسه‌ها وکیسه‌ها فراغت بخشیده اند واین شعر را سروده‌اند   به خدا میل ندارم نه به چرب ونه به شیرین /// نه بدان کیسه پر زر نه بدان کاسه زرین  ویا درجایی که امیر پروانه از مولانا طلب پندی نموده به او میگوید تو که قرآن واحادیث را بلدی وسخن خدا ورسول در تو نافع نیست پند من چه تاثیری خواهد داشت.  عالمان طماع علم را صرفا برای فخر فروشی ونزدیکی به صاحبان قدرت می‌آموزند ولی در مقابل عالمان وارسته از قید دنیای دون معرفت را برای خشنودی حضرت حق وطی درجات معنوی وخدمت به همنوعان آموخته وبکار میگیرند ودر این برهه از زمان که ما در آنیم جای این عالمان چه در بین مسلمانان وسایر ادیان در حل وفصل مناقشات بین ملل  خالی است ونقش بسیار محو وکمرنگی از ایشان میبینیم که جای تاسف است ونشانی از وارستگی ایشان در دست نیست .

لازم به ذکر است که در نهایت امیر پروانه بدلیل تبانی  نهانی با ملک ظاهر  شاهی از ممالیک مصر  ومتعاقب آن شکست مغولان در جنگ با مصریان توسط  آبا قاخان مغول دستگیر، شکنجه وبه وضع فجیج کشته  ونکته جالب که گوشت او توسط آباقا خان مغول (فرزند هلاکو خان) خورده شد . البته در جایی خواندم که غزل با مطلع    نگفتمت ن مرو آنجا که مبتلات کنند/// که سخت دست درازند بسته پات کنند    توسط مولانا برای این واقعه سروده شده که  احتمالا صحیح نمیباشد چرا که این اتفاق پس از وفات مولانا صورت گرفته است.

 

 در پناه حق ،شاد باشید

 

رضا جهانگیری در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۰۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:

حس میکنم یه جای کار جالب نیست. 

(همچون) کمی شعرو خراب کرده.

بهتر بود آخرش  چون کف دست باشه

به هر حال من شاعر نیستم

رضا جهانگیری در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:

باورم نمیشه که از ۱۶ سال پیش دوستان اینجا حاشیه گذاشتن. خدا عالمه الان کدام دوستان در قید حیات هستن. شاید زمانی که شما حاشیه من رو میخونی من نباشم. 

امروز ۷ تیر ۱۴۰۳ 

ایمان احمدپور در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۱۵ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

واقعا کیف کردم

سحر در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۵۳ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

🌹

بهار کهن در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۴۴ دربارهٔ طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵ - نوایی:

گنجور عزیز جای تعجبه که اثر عثمان خوافی در بین ترانه‌ها نیست

Khishtan Kh در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۳۲ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۶:

ای فغان از حجب از حیای داف 

جامه ای پوشیده تا بالای ناف 

جای دامن کرده پا تنبانکی 

تا ببیند سمعن آن پاهای صاف

 

 

😅

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۷ دربارهٔ نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸:

هر خفته‌ ی نهفته به کوهی ، پلنگ نیست

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۶ دربارهٔ نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸:

تن دِه دلا به مرگ ، که زلف و رخ و  دهن،

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۴ دربارهٔ نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵:

گر ناله ای به گوش رسد ، جز ز چنگ نیست

زهرا ... در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:

من فکر می‌کنم منظور از او پروردگار است و ویژگی هایی که مثل دست و بازو و ... نسبت داده شده آرایه ادبی است و فقط از انتهای عشق که عشق به خداست سخن گفته‌.

سحر در ‫۵ ماه قبل، پنجشنبه ۷ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۵۹ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:

🌹

۱
۱۶۰
۱۶۱
۱۶۲
۱۶۳
۱۶۴
۵۲۷۱