گنجور

حاشیه‌ها

عاشقِ ادبیاتِ پارسی... در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۲۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » خان ننه:

شهریار جانیم...

بن سنین سوزلرین‌ده نقد عاشیق اولویدوم؟

مهرداد ت در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۳ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۱:

درود بر شما،

ذهن زیبا و طریقت عارفانه شما ستودنیست، 

سپاس که نتیجه سالها سلوک رو به اشتراک میگذارید. 

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۳۵ دربارهٔ ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۵۷ - نشان عاشقی:

جهان و هر چه در وی هست سرتاسر عرَض باشد،

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۳۳ دربارهٔ ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۵۷ - نشان عاشقی:

نشان عاشقی باشد تن کاهیده و لاغر،

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۳۰ دربارهٔ خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۲۲:

به عالم هر که بینی خالدا بیچاره است ، امّا،

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۲۹ دربارهٔ خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۲۲:

همه گلگون سواری ، خسرو پرویز نتوان گفت،

احسان رحیمی در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۵:

و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و ...

پرفسور آنه ماری شیمل آلمانی
مولوی شناس معروف می‌گوید:
اگر از من سؤال شود که کدامیک از ابیات مولانا هست که در عمیق ترین غم‌هایی که احساس می کردم، بارها به من تسلّی خاطر داده است،
بیت زیر را می خوانم: 

«و اگر بر تو ببندد همه ره ها و گذرها 
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند»

نعیمه عطامنش

پیوند به وبگاه بیرونی

 

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۲۸ دربارهٔ خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۲۲:

هر آن کو آینه می سازد ، اسکندر نخواهد شد

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۲۷ دربارهٔ خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۲۲:

سلیمانی نزیبد هر که را خاتم بوَد در کف،

کیوان کیوان در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۰۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » دیباچه:

درست: قسیمٌ جسیمٌ بسیمٌ وسیم. نسیم غلطه، بسیم درسته به معنای گشاده‌رو.

پوریا سجادی در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۵۶ در پاسخ به کوروش شفیعی دربارهٔ فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در ذکر سفر سومنات و فتح آنجا و شکستن منات و رجعت سلطان گوید:

کجارو نمیتونی بخونی؟

سیّد محس سعیدزاده در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۷ - آمدن دوستان به بیمارستان جهت پرسش ذاالنون مصری رحمة الله علیه:

ازبیت 1389 تا بیت 1432 دفتر دوم مثنوی که دراین سایت بخش بیست وهفتم عنوان شده دست کم چهار نکته کلیدی ومهم درج گردیده است واینها عبارت انداز:

اول-نزاع ابدی وذاتی میان عارف وعامی (وعامی هم شامل هرکسی به جز عارف است؛ولو اعلم علما دهر وافقه فقهای عصرباشد.شامل فیلسوف ومتکلم وامام وخلیفه وسلطان ورجال سیاسی وغره،همه هست.هرچند -که بتعبیر خود این طبقات-جزو خواص اند ولیکن برحسب درجات عوامی  به مقیاس سطح وکف توده،مراتب  بالاتری دارند)ملای رومی درابیات اولیّه این بخش بیست وهفتم به این نزاع وخوفی که ازیکدیگر دارند،تصریح میکند ومیگوید عرفا ازخوف عوام همیشه پنهان شده اند

یوسفان ازرشک زشتان مخفی اند

کزعدو خوبان درآتش میزیند

هرچند که برخی ازآنان قادر نبوده اند برتوسن شور عرفان ومرکب معراج انسانی لگام بزنند ومثل ذوالنون ومنصور به دار ودیوار کشانده شده اند.آتش شورِ جنون آلود ذوالنون ریش عوام رابرمیکند وعوام تصمیم میگیرند که اورابه شکلی بسوزانند.(تمثل به افسانه آتش نمرود وابراهیم).

خلق را تاب جنون اونبود

آتش او ریشهاشان میربود

چونکه درریش عوام آتش فتاد

بندکردندش به زندانی نهاد

دوم-ازطریق مسبّب یا اثر یامعلول به سبب وموثّر وعلّت پی میبرد وبه ما می آموزد.وقتی منصور اعدام میشود بدانید که حاکم جامعه ومفتی وامام جامعه ورجال علم ودین وسیاست همه موافق قتل او بوده اندوازعرفان هیچ نمیدانسته وعوام محض بوده اند.به قول حافظ:

تحصیلِ عشق و رندی آسان نمود اول

آخر بسوخت جانم در کسبِ این فضایل

حَلّاج بر سرِ دار این نکته خوش سُراید

از شافعی نپرسند امثالِ این مسائل

امام شافعی موسس فقه شافعیّه،ازاین فضائل هیچ نمیداند وعوام است.به آسانی به قتل منصور اشاره میکند یارضایت میدهد.به این ابیات توجه کنید:

چون قلم دردست غدّاری بود 

عاقبت منصوربرداری بود

چون سفیهان راست این فروکیا

لازم آیدیقتلون الانبیا

انبیارا گفته قومی،راه گم

ازسفه؛انا تتطیّرنا بکم

سوم-ملای رومی نیروهای متنوع وگاه متضاد درون جان (ذهن)آدمی را به بیشه زاری تشبیه کرده که هزارن گرگ وخوک وو.درآن گرد آمده هریک درجایی لانه گزیده اند.هیچ کس هم مستثنی نیست.

بیشه ای آمد وجودآدمی

برحذر شوزین وجود ار زان دمی

دروجودما هزاران گرگ وخوک

صالح وناصالح وخوب وخشوک

حکم آن خورا است کان غالب تراست

چون که زر بیش ازمس آمد، آن زر است

دروجود ما،اگر صفات انسانی غلبه کند،انسان ایم وگرنه حیوان.بل که به تعبیر قرآن دون مرتبه ترازحیوان.صفات صالح،صفات ناصالح، صفات خوب وصفات زشت،پاک ونجس،طیّب وخبیث،مثل تلخ وشور وشیرین به هم درآمیخته واین نظم تاابد ادامه دارد

رگ رگ است این آب شیرین وآب شور 

 درخلایق؛ میرود تا نفخ صور

بنابراین آدم کامل که فقط (صد درصد)صلاح وخوبی وپاکی ..باشد خلق نشده،اصلا.با چنین نگاه نظریّه انسان کامل پوچ ازآب درمی آید؛چنانکه نظریّه عصمت مخدوش ونامعقول جلوه میکند.

 

چهارم-خیر وصلاح وکینه ومهر وخشم وهرآنچه دردرون فرد فرد ما هست،قابل انتقال به فرد وافراد دیگر ازآدمی وحتی افرادی ازحیوانات است.ملا عقیده دارد ازدل به دل روزن است.

میرود ازسینه ها درسینه ها

ازره پنهان صلاح وکینه ها

بل که خود ازآدمی درگاو وخر

میرود دانایی وعلم وهنر

این نکته ها ونکات ظریفتر ودقیقتر دیگر این ابیات،چیزی بود که به نصریح واشاره اش می ارزید.

 

سحر در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۰۶ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱:

🌹

حامد محمدی در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:

سلام

محمدرضا شجریان در مراسم خاکسپاری استاد بنان این شعر رو بسیار زیبا اجرا کرده اند.شنیدن این اجرا بسیار دلنشین است

تارا اکبرزاده در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۳۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۱:

درود

خوانش ها افتضاح و پر از اشتباه خوانداری!

اغلب ساختار جملات و تقدم و تاخر آن در خوانش رعایت نمی شود در نتیجه مفهوم هم اغلب از دست شنونده به در می رود. گنجور با این اعتباری که نتیجه زحمات بی دریغ دست اندرکاران است، باید تیمی قوی برای خوانش متون داشته باشد به ویژه برای شاهنامه سترگ.

فرهود در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۲۳ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب ابن الملک و اصحابه » بخش ۷:

سخنی سخته است به شاهین خِرد

یعنی:

سخنی درست و سنجیده است آزموده خرد.

سخته‌: سنجیده و وزن‌شده

شاهین در اینجا یعنی چوب ترازو. (برهان قاطع) یا آنچه از چوب یا آهن سازند و بر هر سر آن یک کفه‌ی ترازو آویزند. (فرهنگ سروری) (آنندراج)

 

جلال صادقی در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۳۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱ - آغاز سخن:

توصیه میکنم شرح و تفسیر چند بیت از این شعر زیبا رو که در برنامه معرفت توسط دکتر دینانی ( البته از باب فلسفه و عرفان) به اون پرداخته شده گوش بدید که خالی از لطف  نیست و زیبایی این شعر رو چند برابر میکنه.

جلال صادقی در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۳۳ در پاسخ به محمدرضا دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱ - آغاز سخن:

درود بر شما.

مشکل موزونی پیدا نمیکنه. اما اگر جابجا بشه دیگه ابتدای سخن با نام خداوند شروع نمیشه.

جلال صادقی در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲ - (مناجات اول) در سیاست و قهر یزدان:

جناب دکتر دینانی در برنامه معرفت چند بیت از این شعر زیبا رو به خوبی شرح و تفسیر کردند.

Mahnam Najafi در ‫۴ ماه قبل، پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲:

من نسخه‌ی دیگری از این شعر را جایی خوانده‌ام؛ ترتیب ابیات فرق کرده است و دو بیت اضافه دارد. احیاناً منبع این نسخه از شعر را می‌شناسید؟

دوش آگهی ز یارِ سفر کرده داد باد/ من نیز دل به باد دهم، هر چه باد باد

در چینِ طرهٔ تو دل بی‌حِفاظِ من/ هرگز نگفت مسکنِ مألوف یاد باد

دلخون شدم به یادِ تو هر گَه که در چمن/ بندِ قبایِ غنچهٔ گل می‌گشاد باد

طرف کلاه شاهیت آمد به خاطرم/ آنجا که تاج بر سر نرگس نهاد باد

کارم بدان رسید که همرازِ خود کنم/ هر شام برق لامِع و هر بامداد باد

از دست رفته بود وجودِ ضعیفِ من/ صبحم به بویِ وصلِ تو جان بازداد، باد

امروز قدرِ پندِ عزیزان شناختم/ یا رب روانِ ناصحِ ما از تو شاد باد

تاریخ عیش ما شب دیدار دوست بود/ عهد شباب و صحبت احباب یاد باد

حافظ نهادِ نیکِ تو کامت بر آورد/ جان‌ها فدایِ مردمِ نیکونهاد باد

۱
۱۴۴
۱۴۵
۱۴۶
۱۴۷
۱۴۸
۵۲۷۰