الف رسته در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۳۰ در پاسخ به سایهء خدا دربارهٔ عطار » منطقالطیر » بیان وادی معرفت » حکایت مردی که در کوه چین سنگ شد:
شب مخسب و روز در هم میمخور = شب مخسب و در روز هم می مخور
بسم الله عزیزی در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۳۹ در پاسخ به محمدمهدي دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۸ - شکایت گفتن پیرمردی به طبیب از رنجوریها و جواب گفتن طبیب او را:
به کجا چنین شتابان!؟🤣🤣
امیرهوشنگ در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۰۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹ - گدا پادشاه کن:
بدیع است. درود بر سراینده و گردانندگان تارنما.
پیر خرد که مسئلهآموز حکمت است
در نکتهی دهان تو شد اشتباهکن
سیدمحمد جهانشاهی در ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:
پیراهنِ یوسف بوَد یا خُود ردایِ مصطفی
سیدمحمد جهانشاهی در ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:
ای بادِ نایِ خوش نفس ، عشّاق را فریادرس،
سرو روان در ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۱۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۹:
🥲اتفاقی از رباعیات فرخی یزدی به اینجا رسیدم ، واقعا قشنگ بود..
مهدی نظریان در ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۴ - نکته گفتن آن شاعر جهت طعن شیعه حلب:
با درود خدمت همه
نمیدانم این همه تو سر زدن و به اصطلاح عزاداری چه دردی از بشر و بخصوص جامعه ی بدبخت و بیچاره ی ما دوا کرده؟ کجای این کار عدالت خواهی و ظلم ستیز ی است؟
اگر کسانی مثل مولوی هم آبرویی برای دین و دیانت درست کرده اند ! چرا بجای تشکر به آنها تاخته ایم.
هر چه اسلام تا حالا داشته از بزرگان و فرهنگ ایرانی بوده،الان که دیگه با این همه بحث و تاریخنگاری و مطالعه دقیق تاریخ همه چیز داره زیر سوال نیره.
برگ بی برگی در ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۵۴ در پاسخ به جاوید مدرس اول رافض دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
جناب جاوید مدرس، با سپاس از تذکرِ شما شاعرِ فرهیخته، چنانچه خود مستحضر هستید "وش" صرفنظر از معنیِ خوش و زیبا، پسوندِ تشبیهی ست برای تلخیِ مِی، مانندِ ماه وش و یا پریوش، و همانطور که می دانیم شراب واقعاََ تلخ است، پس اگر حافظ می سرود آن تلخی یا مِی، آنگاه پذیرفتنی بود که منظور همان شرابِ تلخِ ام الخبایسِ مورد نظرِ پیامبر یا صوفی باشد، اما حافظ سروده است "تلخ وش" یعنی که واقعآ تلخ نیست چنانچه ماه وش نیز واقعاََ ماه نیست، پس می توان نتیجهگیری کرد حافظ رندانه تلفیقی از بیانِ یک واقعیت و تمثیل را برای رساندنِ مفهومِ مورد نظر بکار برده است. یعنی شرابی که پیش از نوشیدن می پنداریم تلخ است اما درواقع شیرین تر از عسل است که بنظر می رسد نمی تواند شرابی جز شرابِ عشق باشد. دلیلِ دیگر نیز چنانچه دوستان اشاره کردند اینکه حافظ سخنی در تعارض با سخنِ حضرت رسول نمی گوید، چنانچه پیش از این سروده است؛ "فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم وآنچه گویند روا نیست نگوییم رواست"
Nazanin در ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۱۵ در پاسخ به جهن یزداد دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۸:
در کجای شاهنامه این بیت آمده و از فرارود سخن و ماورالنهر سخن گفته ؟
Nazanin در ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۱۴ در پاسخ به رضا دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۸:
چنین بیتی که شما ذکر کردید اصلا در شاهنامه وجود ندارد . منکه ندیدم . شما اگر میدانید ، آدرس بیت را بفرمایید .
هادی نیکزاد در ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۱۷ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » بیان وادی توحید » بیان وادی توحید:
برای فهم کامل شعر لطفا به برنامه ۴۸ و ۴۹ ری استارت حسینی مراجعه کنید
سیّد محس سعیدزاده در ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶:
هرکسی به قدر فهم خودش برای این غزل یک مخاطب منظور داشته وبیان کرده است وهمه محتمل است اماّ،کلّ متن«خطاب» باید نسبت به «متکلم» و«مخاطب» تناسب داشته باشد.هم بدانیم فضای گتمان سیاسی بوده یانه؟شخصی وخانوادگی بوده یا اجتماعی وعمومی؟آیا فضای طرح این مطلب علمی وفلسفی محض بوده یانه؟پاسخ به هریک این پرسشها تیپ خاصی ازمخاطبان ادعا شده را ازرده خطاب،خارج میکند.بنابراین هریک ازاحتمالات گفته شده خوددرگروی چند وچندین احتمال دیگر است.من هم به نوبه ی خودم احتمال بیشتر میدهم که غزل یادشده خطاب به یک زن برجسته وتاثیر گزار باشد، حال زن خود حافظ یا زن حاکم فارس یا معشوقه او،نمیتوان در این فرض به ضرس قاطع مشخص کرد. آنچه مشخص است بیان ماهیّت شناسانه مخاطب نام نبرده شده است.فرضیّه بسیار پر اهمیّت وقابل توجهّی اینک درعصر ما مطرح شده وآن عنایت خاص به سلامت روان زنان است. زن اگراز سلامت روان بهره مند باشد ومرد آنرا مخدوش نکند،دنیا گلستان میشود.اولین میوه خوش این سلامت را مردان میخورند؛همان مردانی که سلامت زنان رابرهم میزنند.
من حافظ را ازروی دیوانش کسی شناخته ام که شعر شکرینش خیال پردازی وصنایع ادبی را به وفور وتمامیّت دارد وهمینها ظاهر بینان را دراینجا متوقف میکند وسد راه ایشان میشود تا قدم جلوتر نگذارند.حافظ هیچ مبالغه نمیکندوشعراو سراسر حکمت است.خود او میگوید:
زحافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد
لطایف حکمی ونکات قرآنی
حافظ نکته های اساسی کاربردی ومفید برای زندگی را،گردآورده ؛چه نکته هایی که ازقرآن انتخاب کرده وچه نکته هایی که ازقول فلاسفه وحکما روایت میکند.
رضا از کرمان در ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۳۰ در پاسخ به شاهحسین دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۷:
سلام دوست عزیز
متن حاشیه شما در قسمت پیشخوان کاربر در محل معرفی خودتان اشتباها درج شده لطفا بازبینی واصلاح فرمایید. که با کلیک بر روی نام خودتان فوق همین حاشیه نوشته شما ،قابل رویت وبا کلیک برروی آیکون آدمک بالای صفحه و ورود به بخش پیشخوان کاربر قابل اصلاح است.
شاد وسرافراز باشی عزیزم
رضا از کرمان در ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۴۹ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:
سلام
ضمنا باید گفت که هل من یزید عبارتی قرآنی است که در آیه ۳۰ سوره ق آمده است
مسافر در ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵:
سلام
این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 1009 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است
می توانید ویدیو و صوت شرح غزل را در آدرسهای زیر پیدا کنید:
جاوید مدرس اول رافض در ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۱۵ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
آن تلخ وش که صوفی .....
تلخ وش شرابه
صوفی هم جز پیغمبر نیست که گفت
شراب ام الخبایث است و این سخن پیغمبر است
درین مورد شما عامدانه یا نا آگاهانه مغلطه کرده اید
شاهحسین در ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۰۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۷:
خیام در بیت نخست نظریه ای را مطرح میکند و آن این است که قطره ای آب به دریا ملحق میشود و ذره ای خاک نیز با زمین یکی میشود و در آن بقا می یابد.
با توجه به نظریه فوق، خیام سخن خود را در بیت دوم با پرسشی بیان میکند که پاسخ آن همان است که در بیت اول عنوان کرده است.
نکته اینجاست که مصراع سوم و چهارم را باید به صورت پرسشی خواند. بیت دوم میگوید: ای انسان، هدف از آمدن تو به این دنیا چیست؟ آیا این است که چون مگسی پا در این دنیا بگذاری و بعد از آن اثری از تو نماند؟! تو فکرمیکنی که بیهوده آفریده شده ای و برای همیشه نابود خواهی شد؟ خیر، این چنین نیست تو موجودی ابدی هستی و هیچگاه فنا در تو راه ندارد.
یادمان باشد که خیام یک فیلسوف هم است.
محمد خراسانی در ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۲۳ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۳:
بحر این شعر رجز مسدس مخبون
رضا از کرمان در ۴ ماه قبل، شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۰۴ در پاسخ به بانو دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:
بانوی گرامی سلام
احتمالا پس از گذشت این مدت که از سوال شما میگذرد به پاسخ خود رسیده اید ولیکن در حد بضاعت توضیحی خدمتتان معروض میدارم :
عزیزم باز مثل همیشه بحث برسر جایگاه ویژه روح خداییست همان امانت الهی که کوهها وزمین وآسمانها از قبول آن سر باز زدند ولیکن انسان ظلوم جهول آن را پذیرفت اول باید تفاوت تن وجان را درک کنیم تن عبارت از کالبد خاکی ماست وجان همانست که به این کالبد اعتبار وحیات میبخشد فرق یک انسان زنده با یک میت بی جان فقط در بود ونبود روح است یا همان جان وگرنه ،از نظر ظاهری وفیزیکی میت با انسان قبل از فوت هیچ فرقی ندارد پس عزت ،اعتبار وشان انسانی هرکس صرفاً در روح اوست یا بهتر بگویم بخش نامیرای هر آدمی مولانای عزیز مثل همیشه دارد ما را به این تفکر وامیدارد که جان جان ما یا به عبارتی ماهیت ادامه حیات ما در وجود ماست ولی متاسفانه بدلیل تعلقات خاطر دنیوی ما ،جایگاهی ندارد واین چیز عجیبی نیست اگر با چشم بصیرت در رفتارو اعمال آدمیانی که در اطراف ما وجود دارند به دقت نگاه کنیم به این نتیجه خواهید رسید که اغلب ما فقط در هر روز که از خواب برمیخیزیم تا شبانگاه که دست از فعالیت برمیداریم بیشتر در فکر پرورش جسم وبقول استاد پرویزشهبازی کسب تایید دیگران در فربه کردن بعد فیزیکی خودمان هستیم ودر بعضی موارد از بعد اصلی خودمان وهمان جنبه روحانی خود غافلیم ودلیل اینکه خداوند ما را ظلوم وجهول گفته همین است که قدر این گوهر درونی واین بعد خدایی خود را نمیدانیم ودر قمار زندگی این گهر را مفت میبازیم وگوش به پند حکیم نمیدهیم که فرموده مفروش خویش ارزان که توبس گرانبهایی برای تصاحب مال بیشتر ،پست وسمت بالاتر وامکانات آسایشی مرفه تر و.... حاضر به هر معامله ای میشویم حاضر به پایمال کردن حق وحقوق دیگری میشویم در این میان جایگاه آن جان یا روح خدایی کجاست ؟آنکه مالک اصلی هویت ماست ولی متاسفانه جای ندارد خداوند در ایه 14 از سوره مبارکه ال عمران پیامی ارزنده به ما میدهد آنجا که فرموده : "مردم را حبّ شهوات نفسانی، از میل به زنها و فرزندان و همیانهایی از طلا و نقره و اسبهای نشان دار نیکو و چهارپایان و مزارع در نظر زیبا و دلفریب است، (لیکن) اینها متاع زندگانی (فانی) دنیاست و نزد خداست منزل بازگشت نیکو". اول آیه در معرفی مواهب دنیوی کلمه زین للناس را آورده بدین تعبیر که اینها را زینت داده ایم یعنی اینها اصل نیست طلا را کسی زینت نمیدهد بلکه سکه مسی را باآب طلا ،مطلا کرده وزینت میدهند صرفاً برای فریب دنیا پرستان .به امید آنکه هریک از ما بتوانیم روح خداییمان را در جایگاه واقعی خود قرار داده وقدر دان این موهبت الهی باشیم .در بیت آخر هم کلید را به ما داده ومیگوید تا از این عقل معاش نگذری به این جایگاه رفیع نخواهی رسید.
تو به روح بیزوالی ز درونه باجمالی
تو از آن ذوالجلالی تو ز پرتو خدایی
شاد وسرافراز باشی عزیز
امیرحسین منصوری در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴ - از خداوند ولیالتوفیق در خواستن توفیق رعایت ادب در همه حالها و بیان کردن وخامت ضررهای بیادبی: