غزل شمارهٔ ۳۶۴
ما بی غمان مست دل از دست دادهایم
همراز عشق و همنفس جام بادهایم
بر ما بسی کمان ملامت کشیدهاند
تا کار خود ز ابروی جانان گشادهایم
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیدهای
ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم
پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد
گو باده صاف کن که به عذر ایستادهایم
کار از تو میرود مددی ای دلیل راه
کانصاف میدهیم و ز راه اوفتادهایم
چون لاله می مبین و قدح در میان کار
این داغ بین که بر دل خونین نهادهایم
گفتی که حافظ این همه رنگ و خیال چیست
نقش غلط مبین که همان لوح سادهایم
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
محمدرضا شجریان » چشمه نوش » قطعه ضربی نغمه اصفهان (تصنیف سرخوشان)
مسعود جاهد » سرخوشان مست » سرخوشان
علیرضا افتخاری » کنسرت لندن (ای میهن) » سرخوشان
برگ سبز » شمارهٔ ۲۱۶ » (افشاری) (۱۴:۵۹ - ۱۶:۱۵) نوازندگان: رضا ورزنده (سنتور) خواننده آواز: شجریان، محمدرضا سراینده شعر آواز: حافظ شیرازی (غزل) مطلع شعر آواز: ما سرخوشانِ مستِ دل از دست دادهایم
گلهای تازه » شمارهٔ ۵۸ » (بیات ترک) (۰۹:۱۴ - ۱۱:۵۳) نوازندگان: فرهنگ شریف (تار) خواننده آواز: شجریان، محمدرضا سراینده شعر آواز: حافظ شیرازی (غزل) مطلع شعر آواز: ما بی غمان مست دل از دست داده ایم
گلهای رنگارنگ » شمارهٔ ۴۸۸ » (شور) (۱۳:۵۰ - ۱۵:۳۵) نوازندگان: حبیبالله بدیعی (ویولن) خواننده آواز: محمودی خوانساری سراینده شعر آواز: حافظ شیرازی (غزل) مطلع شعر آواز: ما بی غمان مست دل از دست داده ایم
برای معرفی آهنگهای دیگری که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال ۱۱ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.
سجاد نوشته:
در نسخه ای دیدم بیت اول مصرع اول که
ما سرخوشان مست دل از دست داده ایم
مهدی نوشته:
بیت ۵ مصراع دوم این صحیح تره
انصاف می دهیم که از ره فتاده ایم
دکتر ترابی نوشته:
مصرع نخست اولین بیت را بدین گونه دیده ام ، که هم زیباتر مینماید والله اعلم
ما سر خوشان مست دل از دست داده ایم
احسان نوشته:
سجاد جان این مصرعی که شما نوشتی از نطر وزن با بقیه مصرع ها مطابقت ندارد مگر اینکه اینگونه باشد:
انصاف می دهیم که از ره او ما فتاده این
جاوید مدرس (رافض) نوشته:
***************************************
***************************************
کار از تو میرود، ……. ای دلیل راه!
کانصاف میدهیم و ز راه اوفتادهایم
نظری: ۲۴ نسخه (۸۰۱، ۸۰۳، ۸۱۳، ۸۱۶، ۸۱۸، ۸۱۹، ۸۲۱، ۸۲۲، ۸۲۳، ۸۲۴، ۸۲۵، ۸۳۶ و ۱۲ نسخۀمتأخّر یا بیتاریخ) خانلری، عیوضی، جلالی نائینی- نورانی وصال
مددی: ۱۵ نسخه (۸۲۷، ۸۴۳ و ۱۳ نسخۀمتأخّر یا بیتاریخ) قزوینی- غنی، نیساری، سایه، خرمشاهی- جاوید
۳۹ نسخه از جمله تمام نُسَخ کاملِ کهنِ مورّخ غزل ۳۵۶ و بیت فوق را دارند. سایه مصرع دوم را به استناد نسخۀ مورّخ ۸۴۳ اینگونه آورده است: (… / کانصاف میدهیم که از ره فتادهایم)
این ضبط افزون بر نسخۀ فوق الذکر در ۷ نسخۀ متأخر یا بیتاریخ دیگر نیز آمده است. دلیلی برای رجحان آن بر ضبط نسخ کهن که مصرع دوم را به شکل مسطور در صدر دارند به نظر نمیآید.
****************************************
****************************************
امین آقاعلی گل نوشته:
این شعر در برنامه گلهای تازه شماره ۵۸ ، با همکاری هنرمندان : محمدرضا شجریان ، فرهنگ شریف و جهانگیر ملک در مایه بیات ترک اجرا شده است.
این برنامه را بشنوید :
https://drive.google.com/file/d/0B_nPbCmvMgdIcnF0b0ZvR0ZPZDg/view?usp=docslist_api
کیوان نوشته:
این شعر به صورت تصنیف در آلبوم چشمه نوش توسط استاد شجریان و استاد لطفی اجرا شده است حتما گوش کنید
بیژن رکوعی نوشته:
درود،این شعر توسط زنده یاد محمودی خوانساری در شور در برنامه گلهای رنگارنگ همراه با تصنیفی زیبا از رویا خوانده شده است.
محمد فرقانی نوشته:
عصاره و چکیده همه دیوان حافظ در این غزل نهفنه است.درک معانی این ابیات همتراز پژوهش کامل در اشعاروی است
ا.گ نوشته:
ما آن شقایقیم …
رضا نوشته:
مابی غَمانِ مـسـت دل از دست دادهایـم
هـمرازعـشـق وهـمنـفـس جام بـادهایـم “بی غمان” :رندان، درویشان،کسانی که غم دنیا ندارند. دراینجا “غم” غم فراق وعشق نیست غم مادّیاتست.
“دل از دست داد ه ایم” یعنی : عاشقانیم واصلا وابدا به دنیا ومسایل مادّی توّجهی نداریم. مامست ومَدهوش ِ عشقیم وازپیرامون ِ خویش بی خبر.
“همرازعشق” :باعشق صمیمی ومانوسیم، رفیق ِشفیقمان عشق است،خوراک فکر واندیشه امان عشق است،خواب وخورمان عشق است. همدل،همنوا،همفکروهمکارِعشق هستیم
“هم نفس ِجام باده ایم”: با پیاله رفیق و همدم وهم صحبت شده ایم.
مـعـنـی بـیـت : ما سرمست وبی غم وبی خبریم ازدنیاوپیرامون خویش جزعشق چیزی نمی دانیم ونداریم. تمام ِ وقت باعشق وجام باده سروکارداریم با جام شراب وعشق خلوت می کنیم دردِ دل می کنیم و رفیق و هم صحبت ِ هم هستـیـم .
ماقصّه ی سکندر ودارانخوانده ایم
ازمابجزحکایتِ مِهرووفامَپرس
بـر ما بـسی کمان ِ ملامـت کـشـیـدهانـد
تاکارخود ز ابــروی جـانان گــشادهایـم
دراین بیت نیزانتخابِ واژه ها حافظانه است. ملامت به کمانی تشبیه شده تا درمصرع دوّم با ابروی یارآرایه همخوانی وتناسب داشته باشد. درمصرع اوّل کمان ملامت درحال کشیده شدن وتیراندازیست ونشانه ی نارضایتی وخشم وتنبیه. درمصرع دوّم ابروی کمانی ِ یار درحالت ِ رضایت وخنده وگشایش کار است. آرایه های حافظ منحصربفرد وتماشاییست وکمترشاعری توان ِ خَلق ِ چنین آثارزیبائیست.
معنی بیت:
ما سرزنش ها شنیده ونکوهش هادیده ایم ما خون دلها خورده ایم ازکمان ِ ملامت ِ سایرین، تیر طعنه بسیار بردلمان نشسته وآزارها کشیده ایم تا اینکه درنهایت ازابروان ِیاراشاره ی ِ رضایت دریافته ایم ومشکلمان مرتفع گردیده است. دراینجا روشن می شود که چراحافظ ویارانش دربیتِ پیشین خوش بودند وهیچ غمی نداشتند!.
وفاکنیم وملامت کشیم وخوش باشیم
که درطریقتِ ماکافریست رنجیدن
ای گل تودوش داغ صبوحی کـشیـدهای
مـا آن شقایقیم که بــا داغ زادهایــم
“گل” : منظور گل سرخ است. گل استعاره از محبوب است امّا دراینجا منظورهمان خودِ گل سرخ است نه معشوق.
داغ: سرخ شدن
“داغ ِ صبوحی” : سرخ شدن ازشراب صبحگاهی
“صبوحی” : شراب صبحگاهی ، ثلاثـهی غسـّاله ، هنگام صبح سه جام شراب مینوشیدند : یکی برای دفع سر درد و خماری شب پیش ، یکی برای شادابی ، و یکی هم برای شستوشوی معده ، به این سه جام “ثلاثهی غسّاله” یا همان صبوحی میگویند.
حافظ به گل ِ سرخ طعنه می زند ومی فرماید:
معنی بیت: ای گل سرخ، اینگونه به سرخی ِ خویش مَناز وجلوه گری مکن، سُرخی تو ازاثراتِ شراب ِ صبحگاهیست که خورده ای، توهرروز صبح شراب می خوری ورُخسارت سرخ می شود. اگریک روزشراب نخوری معلوم می شود که صورتت چه رنگی دارد.! سرخی ِ صورت باید ذاتی وجاودانی باشد، همانگونه که ما شقایق ها با سرخ رویی زاده می شوییم وداغی ِ صورت ما ذاتیست. شقایق نمادِ عاشقیست. حافظ دراینجا خودرا جزو شقایق ها گرفته تابگوید که ما عاشقان ازآزل واوّل عاشق زاده شده ایم وداغی که بردلِ ماست اَزلیست. گلِ سرخ که به جلوه گری وخوشگذرانی وبی دردی معروف است هرروزصبحگاهان به عیش وعشرت با هزاران وبلبلان و…مشغول است وباخوردن ِ شرابِ صبوحی رخسارش راسرخ نگه می دارد.
سیاهی وسط شقایق را داغ دانسته ، “با داغ زادهایم” کنایه از عشق ازلی است.
نه این زمان دل حـافـظ در آتـش هوس ست
که داغـدار اَزل همچو لالـهی خـودرو ست
پـیـر مـُــغــان ز تـوبـــهی مــا گــر مـلــــول گـشـت
گـو : بـاده صـاف کـن کـه بـه عـذر ایـسـتــــادهایـم
” “پـیـر مـُغـان” : پیر مغان: پیر میکده ،انسان عارف کامل ، پیر و مرشدِ حافظ. بعضی بااستنادبه اینکه درمَسلک ومذهبِ زرتشت،شرابخواری حلال است وزرتشت مخالف هرگونه جنگ وخونریزی بوده وکسی رامجبوربه پذیرفتنِ مذهب نکرده،حافظ ارادتمندِ زرتشت شده ووی رابه عنوان پیر وراهنماپذیرفته است:
گفتم شراب وخرقه نه آئینِ مذهب است
گفت این عمل به مذهبِ پیر مغان کنند.
وبعضی دیگربراین باورند که این”پیر” اصلاً وجود نداشته ویک شخصیّت خیالی بوده است.حافظ به درکارگاهِ خیال دست به آفرینش یک پیری روشن ضمیرزده،به او شخصیّتِ کامل بخشیده،سپس وی رابه عنوان شاخص قرارداده ورفتارهای خودرا با اوتنظیم می کند.
برای احتمال اوّلی دلایل فراوانی وجود داردبرای نمونه:
به باغ تازه کن آئین دین زرتشتی
کنون که لاله برافروخت آتش نمرود
ضمن ِ آنکه معنای لغوی ِ مُغان (جمع مُغ،روحانی زردتشتی) نیزاین احتمال راتقویت وتایید می کند. درهرصورت “پیرمغان” در معنای کلّی مرشد، راهنما ودلیل ِ راه است.
“مـَلـول” : اندوهگین ، دلـخـور
مـعـنـی بـیـت : اگر راهنما وسرور ِما از توبه و ترکِ باده خواری ِ مـا اندوهناک گردیده، ازطرفِ ما به اوبـگـو که ماهم ازکرده ی خویش پشیمانیم! بنابراین شراب را صاف و آماده کـن که ما آمادهی ِ جبران وعـذر خواهی هستیم .
ازآستان پیرمغان سرچراکشیم؟
دولت دراین سَرا وگشایش دراین دَراست.
کار از تــو میرود مَددی ای دلـیـل راه
کـانـصـــــــاف مـیدهـیــــــم و ز ره اوفـتـــــادهایـم
“کار از تو میرود” : مشکل فقط به دست تـو حـل میشود. دیگران راآزمودیم ودیدیم که نجات ما بسته به تـدبـیـرتو است.
“دلیل ِ راه” : راهنما ، همان پـیـر مـُغـان در بیت پیش است.
“انصاف دادن” :درست قضاوت کردن و حق را به حق دار دادن ، “کانصاف میدهیم” تایید میکنیم که تـو درست میگفتی و حق با تو است .
“از راه افتادن” : راه را گم کـردن
این بیت در ادامهی بیت پیش ودرحقیقت عذرخواهی ازپـیـر مـُغـان است
مـعـنـی بـیـت : ای راهنما وراه بَلد اعتراف واقرار میکنیم که ماگـمراه شدهایـم و کارمان گره خورده است! نجات ورستگاری ما فقط بازگشت بسوی تو و بسته به تـدبیر تو است ، به ما کمک کن تا راه درست را در پیش گیریم.
خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان
زین فتنه ها که دامن آخرزمان گرفت.
چــون لالــه می مَـبـیـن و قـدح در مـیــان کــار
ایـن داغ بـیـن کـه بـر دل خــونـیـن نـهـادهایـم
لالـه” ازلحاظِ شکل ظاهری بمانند جام ِ شراب است . داغی وسطِ آن شبیهِ شراب سرخ است.
“دل خونین” = دل دردمـنـد ، دل عاشقی که از هجران محبوب زجـر میکشد و رنج میبـرد.
مـعـنـی بـیـت : ظاهربین مباش گرچه بنظرچنین می رسد که جام سرشارازشراب پیش رودارم و روزگارم بانشاط وهمه چیز وفق ِ مراداست! نه من همانندِ لاله ظاهراً شاداب و چهرهی سرخ دارم. ما را با ظاهر لاله قیاس مکن واگرمقایسه کردی ببین که همچون لاله داغی بر دل داریم. داغ ِ فراق وداغ عشق است که ازاَزل بردل مانهاده شده است.
تمثیلات ونکته های حافظ واقعاً خیال انگیز وقابل تامل واندیشه زاست.
وسطِ لاله همانند دل یاقلب ِسرخ رنگ است وبه دل آدمی تشبیه شده است.
دل شکسته ی حافظ به خاک خواهدبرد
چولاله داغ هوایی که برجگر دارد.
گفتی که؛حـافــظ !این همه رنگ و خیال چیست؟
نـقـش غـلـط مـبـیـن کـه هـمـان لـوح سـادهایـم
“رنگ” : ایهام دارد : ۱- رنگ ، لـون ۲- ریا،مکر و فریب.
“خـیـال” = تصـوّر ، گـمـان
“رنـگ و خیال” اشاره به تصویر سازی درکارگاه ِ اندیشه نیز دارد.
“نـقـش” : تصـویـر ، نـقـاشی
“غـلـط” : نا درست ، اشتباه
مـعـنـی بـیـت : خطاب به منتقدین ومخالفان است.
ای که می گویی ای حافـظ توبااین زبان ِ شعری ِ خیال انگیز دست به ریا وفریبکاری می زنی واعمالت باگفته هایت همخوانی ندارد. نه اینگونه که تومی پنداری نیست وما مثل ِ لوح بی رنگ هستیم. هیچ نقاب وماسکی برصورت نمی زنم وآنچه که می گویم ازسرچشمه ی باورها واعتقاداتم برمی خیزد.
حافظ توختم کن که هنرخودعیان شود
بامدّعی نزاع ومحاکا چه حاجت است؟