قوت من باده قوتم یارست
وآدمی را همین دو درکارست
عیش آدم بود به قوت و قوت
قوت و قوت نیست مردارست
هر ولایت که خوبرویی هست
هرکه جز اوست نقش دیوارست
ای که گفتی مبین به صورت خوب
صورت خوب بهر دیدارست
گوش اگر نشنود حکایت یار
بر بناگوش مردمان بارست
چشم اگر ننگرد به صورت خوب
پیشه بر روی آدمی عارست
دل به مستی ربود نرگس دوست
به خدا مست نیست هشیارست
چشم یار ار چه هست خوابآلود
اندرو هرچه فتنه بیدارست
دستم ای همسفر ز دست بدار
که مرا پای دل گرفتارست
خودکشم رنج و خودکنم شکوه
درد عشق ای رفیق بسیارست
بر من مست چند طعنه زنی
آخر ای زاهد این چه آزارست
گر عبادت به مردم آزاریست
زان عبادت خدای بیزارست
من ز دریا روم تو از خشکی
به سوی کعبه راه بسیارست
نفس بیدار گفت دارم شیخ
نه چنانست نقش پندارست
موشکافست طبع قاآنی
از چنین طبع جای زنهارست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
نوبهاری عروس کردارست
سرو بالا و لاله رخسارست
باغ پر پیکران کشمیرست
راغ پر لعبتان فرخارست
کسوت این ز دیبه روم است
[...]
آن کسی بد کند که بدکارست
از تو نیکی همه سزاوارست
حسن را از وفا چه آزارست
که همه ساله با جفا یارست
خود وفا را وجود نیست پدید
وین که در عادتست گفتارست
از برون جهان وفا هم نیست
[...]
گو گلاب از گل و گل از خارست
نوش در مهره مهره در مارست
آنچه بنوشتم ارچه بسیارست
درمی از هزار دینارست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.