تبارک ای نگار خلّخی ای ماه نوشادی
که داری بر غم دیرین ما هردم ز نو شادی
نخوردم هرچه خوردم قند چون لعلت بهشرینی
ندیدم هرچه دیدم سرو چون قدت به آزادی
برون شد هشتچیز از هشتچیزم بیتو ای دلبر
که هر غم از غمانم کرده بی آن هشت هشتادی
ز چم خواب و ز دل تاب و ز رخ آب و ز دل طاقت
ز کف ایمان ز سر سامان ز پیکر جان ز جان شادی
تو ای ماه دو هفته کردهای هر هفت و هر هفته
کند در حسن هر پیرایهای زان هفت هفتادی
نبودی چون دل سخت تو شیرین بیستون ورنه
نکردی رخنه در وی تیشهٔ فولاد فرهادی
قوافی ذال بود و دال شد چون دیدم ای دلبر
که صاد چشم مستت کرده از خال سیه ضادی
اگرنه صنع صباغی به من آموخت عشق تو
چرا مشکم همی کافور گشت و لالهام جادی
ترمشکینموی و شیرینگوی بربستی و بشکستی
ز مو دکان عطاری ز لب بازار قنادی
دمم دود و دلم کوره، عنا گاز و تنم آهن
بلا پتک و سرم سندان و پیشه عشق حدادی
اذاکان الغراب آید به یادم هر زمان کاید
دلم را در طریق عشق زاغ زلف تو هادی
اطیب المسک ام ربا الغوالی ام شذا ورد
کزو بوی حبیبم در مشام آید در این وادی
غزال نافر قد صاد اسدَ الغالبِ عن لحظٍ
بدیعست از چنان وحشی غزال اینگونه صیادی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خداوندا بدین مایه بکردم برتو استادی
نه زان گفتم من این کز تو پدر را نیست آزادی
تو اندر خدمت سلطان مثل با جنبش بادی
فزونتر کو ترا فرمود هرگز پای ننهادی
به خدمت کردن بسیار داد خویشتن دادی
[...]
خدایا بر جهانم کام و فرمان روان دادی
بمدح و آفرین من زبان خلق بگشادی
ز دشمن کین من جستی ز دولت داد من دادی
بدان کز من نبیند کس بلا و رنج آزادی
بمستی و بهشیاری بخواندن دل مرا دادی
[...]
مرا رمزی عجب نازل شد از تعالیم ِ استادی
که سقفِ معرفت را ساختم زان نغز بنیادی
تعالی ربنا تا در چه حیرت بوده ام ز اول
به خود بر هم ز خود ظلمی همی کردیم و بی دادی
شنیدی حارث مْرَّه چه دید از خویشتن بینی
[...]
به رخ چون ماه تابانی به قد چون سرو آزادی
چنین نبود بنی آدم یقینم کز پری زادی
تویی آزاد سرو ما به جوی خلد بر رسته
شدیم از جان تو را بنده نمیخواهیم آزادی
بده دادم نگارینا ز روز وصل خود یک شب
[...]
چه دارم در نفس جز شور عمر رفته از یادی
غباری را فراهم کردهام در دامن بادی
به خاک افتادهام اما غرور شعله خویان را
کفی خاکسترم از آرمیدن میدهد یادی
مباش ای مژدهٔ وصل از علاج گریهام غافل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.