پیکی مرا به سوی تو غیر از نسیم نیست
آن هم ز بخت تیرهٔ من مستقیم نیست
کس دل ز غمزهات به سلامت نمیبرد
الا کسی که صاحب ذوق سلیم نیست
لعل تو نرخ بوسه مگر نقد جان کند
ور نه به قدر سنگ تو در کیسه سیم نیست
بیگانه را به کوی خود ای آشنا مخوان
کاهل جحیم در خور باغ نعیم نیست
چندان به لطف دوست دلم شد امیدوار
کز خصمی رقیب مرا هیچ بیم نیست
گر بر من آن نگار پری چهره بگذرد
تشویشم از عقوبت دیو رجیم نیست
گر بنده با خبر شود از بحر رحمتش
با عفو خواجه هیچ گناهی عظیم نیست
طومار جرم ما همه از جام باده شست
یارب که گفت ساقی مستان کریم نیست
فارغ فروغی از غم روی تو کی شود
غافل شدن ز مساله کار حکیم نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر کافران خدای جهان گر رحیم نیست
چون زلف را ز آتش روی تو بیم نیست
بر خاک همچو طایر یک بال می تپد
آن را که دل ز تیغ ملامت دو نیم نیست
بی آه سرد یاد نداریم سینه را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.