لعل تو نبات و سخنت آب حیاتست
تب خاله بران گوشه لب حب نباتست
از دیر سوی مسجد ازانم حرکت نیست
کان مغبچه در میکده شیرین حرکاتست
از صومعه خود را به خرابات فکندیم
کانجا ز خودی بیشترم روی نجاتست
آن حور پریزاد که در جمله صفاتش
آمد ملکی شیوه ندانم که چه ذاتست
هندوی دو زلف تو چه هندوست که در فال
صد بار مبارکترم از قدر و براتست
آنکس ببرد گوهر مقصود که چون ماه
از صاعقه حادثه اش رسم ثباتست
شهراه سوی جنت فردوس که جویند
فانی به یقین دان که خیابان هراتست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صدری که ازو دولت و دین جفت ثباتست
آن خواجهٔ شرعست که سلطان قضاتست
آن عقل مجرد که وجود به کمالش
هم قاعده جنبش وهم اصل ثباتست
از نسبت او دولت ودین هر دو حمیدند
[...]
ذوالعرش رفیع الدرجاتی که خدا گفت
عشق است که بیرون ز حدود وز جهاتست
اندر ظلمات هوسِ نفسِ جفاجوی
دل همچو خضر آمده عشق آب حیاتست
ظلمات هواهای نفوس است سکندر
[...]
از حسرت لعلی که در او آب حیاتست
مردیم و بسی عقل در این واقعه ماتست
بر چشمه حیوان دلم از زلف تو پی برد
با لعل تو ارزد ره اگر بر ظلماتست
ز اشعار من آنانکه لب اندر لب یارند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.