گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

می‌رود سرو من و رفتار می‌ماند به دل

وز گل رخسار او صد خار می‌ماند به دل

جان چو از تن شد برون در دل نمی‌ماند فغان

در فراق او فغان زار می‌ماند به دل

نیش‌های تیر هجرانش ز بهر یادگار

نی چو پیکان بلکه چون مسمار می‌ماند به دل

راست چون تیری که ز خمش ماند چون از دل گذشت

می‌رود قدش وز آن آزار می‌ماند به دل

چون مسافر کو درم در خانه مدفون کرد و رفت

داغ پنهانش از او بسیار می‌ماند به دل

هم به زخم هر یکی شادم اگرچه در شدن

خارها زان سرو گل‌رخسار می‌ماند به دل

باده صافم ده ای ساقی که زهر غم بسی

از غم آن شوخ شیرین‌کار می‌ماند به دل

آن پری از خانه چشمم به صورت گر رود

نقش او چون صورت دیوار می‌ماند به دل

فانیا زان کافرت نبود خلاصی کِت ز هجر

از خیال کاکلش زنّار می‌ماند به دل