گنجور

 
ابن حسام خوسفی

به رویت گر نظر کردیم ، کردیم

بکویت گر گذر کردیم ، کردیم

چو گویند از دهانت تنگدستان

سخن گر مختصر کردیم ، کردیم

به امید لب شکر فشانت

تمنّا شکر کردیم ، کردیم

لبت در بوسه گر کامم روا کرد

تقاضای دگر کردیم ، کردیم

به رویت کان تماشاگاه جانست

تماشایی اگر کردیم ، کردیم

ز سودای پریشانی زلفت

صبا را گر خبر کردیم ، کردیم

به پیش ناوک دلدوز چشمت

اگر جان را سپر کردیم ، کردیم

جفای روی خوبت گر حوالت

به دوران قمر کردیم ، کردیم

من و ابن حسام از خاک پایت

چو سرمه در بصر کردیم ، کردیم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode