غزل شمارهٔ ۴۶۴
درآن مقامکه عرض جلال معبود است
غبار نیستی ماست آنچه موجود است
جهان بیجهتی قابل تعین نیست
به هرطرفکهاشارتکنیم محدود است
مشو محاسب غفلت به علم یکتایی
احد شمردنت اینجا حساب معدود است
خموش تا نفست ما و من نینگیزد
نهال شعله به هرجاست ریشهاش دود است
ز نقد و جنس خود آگه نهای درتن بازار
اگر به فهم زبان هم رسیدهای سود است
نیاز تا نبری، رمز ناز نشکافی
به هرکجا اثر سجدهایست مسجود است
بیاض دیدهٔ یعقوب ناامیدی نیست
در انتظار بهی، داغ ما نمکسود است
ز سرنوشت مپرسید، منفعل رقمیم
جبین، خطیکه نشان میدهد، نماندود است
قبول اگر طلبی، نیستیگزین بیدل
که غیرخاک شدن هرچه هست مردود است
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: بیدل نشر نگاه | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.
حمید زارعی نوشته:
وزن غزل اشتباه قید شده
وزن غزل در اصل اینه
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
—
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
مرتضی نوشته:
به نسخه چاپی دسترسی ندارم ولی اگر اشتباه نکنم مصرع اول بیت پنجم را اینطور شنیده ام:
ز نقد و جنس خود آگه نهای دراین بازار