گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

ای برده گل رازقی از روی تو رشک

در دیدهٔ مه ز دود سیگار تو اشک

گفتم که چو لاله داغدار است دلم

گفتی که دهم کام دلت یعنی کشک

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode