گنجور

 
شیخ بهایی

فرخنده شبی بود که آن دلبر مست

آمد ز پی غارت دل، تیغ به دست

غارت زده‌ام دید و خجل گشت، دمی

با من ز پی رفع خجالت بنشست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode