در بیان چار چیز که بازگردانیدن آنها محالست
چارچیز است آنکه بعد از رفتنش
از محالاتست باز آوردنش
چون حدیثی رفت ناگه بر زبان
یا که تیری جست بیرون از کمان
باز چون آری حدیث گفته را
کس نگرداند قضای رفته را
باز کی گردد چو تیر انداختی
همچنین عمری که ضایع ساختی
هر که بی اندیشه گفتارش بود
پس ندامتهای بسیارش بود
تا نگفتی میتوانی گفتنش
چون بگفتی کی توان بنهفتنش
عمر را میدان غنیمت هر نفس
چون رود دیگر نباید باز پس
هیچ کس از خود قضا را رد نکرد
هر که راضی از قضا شد بد نکرد
هر که میخواهد که باشد در امان
مهر میباید نهادن بر دهان
میسزد گر عمر را داری عزیز
چون رود پیشش نخواهی دید نیز
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی) | منبع اولیه: کتابخانه تصوف | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.