گنجور

 
عطار

بیم است که نُه پردهٔ گردون سحری

برهم سوزم ز سوز دل چون جگری

چون بلبل مست در بهار از غم عشق

مینالم و هیچ کس ندارد خبری

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode