گنجور

 
عطار

ای دل بگری بر من مسکین و مپرس

بیزاری کن ز جان شیرین و مپرس

کان خفتهٔ خاک من بخوابم آمد

گفتم: چونی گفت که میبین و مپرس

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode