گنجور

 
عطار

بنشستهای و بسی سفر داری تو

هر ذرّه که هست ره گذر داری تو

صد قافله در هر نفسی میگذرد

ای بیخبر آخر چه خبر داری تو

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode