گنجور

 
عطار

خون شد جگر‌م ز غصّهٔ خویش مرا

وز بیم رهی که هست در پیش مرا

هرگز نرسد به نوش توحید دلم

تا کژدم نفس می‌زند نیش مرا

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode