گنجور

 
عطار

ای وهم و خیال و حسِّ تو رهزن تو

بشناس که نیست جان تو در تن تو

این سر ز سر گزاف نتوان دانست

این جز به تفکّر نشود روشن تو

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode