گنجور

 
عطار

بی‌خودی می‌گفت در پیش خدای

کای خدا آخر دری بر من گشای

رابعه آنجا مگر بنشسته بود

گفت ای غافل کی این در بسته بود

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode