گنجور

 
عطار

پدر گفتش دماغت پُر غرورست

که این اندیشه از تحقیق دورست

که تا هرنیک و هر بد در نبازی

نباشی عاشقی الّا مجازی

اگر در عشق می‌باید کمالت

بباید گشت دایم در سه حالت

یکی اشک و دوم آتش سیم خون

اگر آئی ازین سه بحر بیرون

درون پرده معشوقت دهد بار

وگرنه بس که معشوقت دهد کار

اگر آگه نگشتی زین روایت

ترا دایم تمامست این حکایت

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode