گنجور

 
عطار

پدر گفتش عزیزا چند گوئی

ز غفلت ملک فانی چند جوئی

چو باقی نیست ملکت جز زمانی

مکن در گردنت بار جهانی

چو بار خود بتنها بر نتابی

ببار خلق عالم چون شتابی؟

ز درویشی چو مردن هست دشوار

ز شاهی چون بمیری آخر کار؟

چو می‌بینی زوال پادشاهی

عجب می‌آیدم تا می چه خواهی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode