گنجور

 
عطار

خال مشکین بر آفتاب مزن

شیوه‌ای دیگرم بر آب مزن

گر به آتش نمی‌زنی آبی

آتشم در دل خراب مزن

صد گره هست از تو بر کارم

گرهی نو ز مشک ناب مزن

برد زنجیر زلف تو دل من

قفل بر لؤلؤ خوشاب مزن

فتنه را بیش ازین مکن بیدار

راهم از چشم نیم خواب مزن

شب تاریک ره زنند نه روز

راه را روز و آفتاب مزن

دل عطار مرغ دانهٔ توست

مرغ خود را به ناصواب مزن

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode