غزل شمارهٔ ۴۹۶
گم شدم در خود نمیدانم کجا پیدا شدم
شبنمی بودم ز دریا غرقه در دریا شدم
سایهای بودم از اول بر زمین افتاده خوار
راست کان خورشید پیدا گشت ناپیدا شدم
زآمدن بس بی نشانم وز شدن بس بی خبر
گوئیا یکدم برآمد کامدم من یا شدم
میمپرس از من سخن زیرا که چون پروانهای
در فروغ شمع روی دوست ناپروا شدم
در ره عشقش چو دانش باید و بی دانشی
لاجرم در عشق هم نادان و هم دانا شدم
چون همه تن دیده میبایست بود و کور گشت
این عجایب بین که چون بینا و نابینا شدم
خاک بر فرقم اگر یک ذره دارم آگهی
تا کجاست آنجا که من سرگشتهدل آنجا شدم
چون دل عطار بیرون دیدم از هر دو جهان
من ز تاثیر دل او بی دل و شیدا شدم
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حسین دهلوی » آثاری از حسین دهلوی » فروغ عشق
وحید تاج » عطار » گمشده
مجتبی عسگری » خروش » تصنیف ناپیدا
برای معرفی آهنگهای دیگری که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.
وحید نوشته:
این شعر در تیتراژ پایانی فیلم شیرین ساختهی عباس کیارستمی شبیه اپرا خوانده شده است و البته زیباست.
زهره صادقی نوشته:
چو عطار دل از هر دوجهان بیرون دیدم من همچو بی دل و شیدا گشتم
امیرعباس نوشته:
این شعر با صدای وحید تاج واقعا قشنگه